حالم الان حال اون قسمت از باب اسفنجیه که فکر می کرد چون ز

حالم الان حال اون قسمت از باب اسفنجیه که فکر می کرد چون زشته بقیه ازش فرار می کنن...
فکر می کرد زشتی یه بیماریه که درمان هم نداره...
یا اون قسمت که خودشو تو خونه حبس کرده بود، بیرون نمیرفت که از چیزی لذت ببره و از همه نوع خطر هر چند لذت بخش، دوری می کرد تا صدمه نبینه و نمیره...
🧽🔪
در هر دو قسمت، اون داشت ذره ذره خودشو نابود می کرد و فکر می کرد چاره دیگه ای ام نداره...
دیدگاه ها (۴)

ما عشق را پشت در این خانه دیدیمزهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می...

عشق من این مدلیه...🎀💕راز هامو نمیگم بهت! چون من دوست دارم، ت...

خون می چکد از دیده در این کنج صبوریاین صبر که من می کنم افشر...

🍀من که اصرار ندارم، تو خودت مختارییا بمان،یا که نرو،یا نگهت ...

وانشات اینوماکی//پارت ۴

ادامه کپشن توی کامنت هست بخون

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط