پادشاه من
پارت ۱۶
از زبان نویسنده:
سو دید که پلیس ها به ران و ریندو دستبند زدن و ۵ تا مرد عضلانی و خیکی( 🤣)اونور غرق خون شدن.
سو با عجله به سمت داداش هاش رفت و پرسید: چی شده؟
که ران گفت:خب راستش این ها ۵ تا از زیردست های اون آدمی بودن که تو رو اذیت کرده بود.و تازه به ریندو هم داشتن چرت و پرت میگفتن. هیچی بعد هم زدیم کشتیمشون.
سو: خب تقصیر اونا بود تقصیر شما دوتا نبود که.
ران: دقیقا ولی این پلیس ها اصلا نمیفهمن.
خلاصه ران و ریندو رو بردن به همون جای که آدم ها رو با ادب میکنن. ( اسمش رو یادم نمیاد)
از اون روز به بعد سو هر روز میرفت پیش داداش هاش و بهشون سر میزد ولی ران و ریندو میگفتن که زود بره پس زمان کمی داشتن تا همو ببینن و با هم حرف بزنن.
اینکار تا چند سال همینجوری انجام شد. ( اونا هم هیچ پیشرفتی نکردن)
ولی یو روز دقیقا موقعی بود که سو به اونجا رسید که دیر ران و ریندو و چند تا از دوست هاش که به نظر آشنا میاومد قیافه چند تاشون کل آدم های اونجا رو زده بودن.
سو رفت سمت اونا و گفت: چی شده؟
ران و ریندو:
ایزانا: عه سو تویی؟
سو: ایزانا؟
کاکوچو هم از پشت ایزانا اومد : سو چان تویی؟
سو: کاکوچو تو هم هستی اینجا؟
پایان
____________________
ادامه دارد..
#سناریو
#وانتشات #انتقام_جویان_توکیو
#ران #کاکوچو
#ریندو #توکیو_ریونجرز
#سو #ایزانا
#هایتانی #اکشن
#انیمه #کمدی
#رمان #عاشقانه
از زبان نویسنده:
سو دید که پلیس ها به ران و ریندو دستبند زدن و ۵ تا مرد عضلانی و خیکی( 🤣)اونور غرق خون شدن.
سو با عجله به سمت داداش هاش رفت و پرسید: چی شده؟
که ران گفت:خب راستش این ها ۵ تا از زیردست های اون آدمی بودن که تو رو اذیت کرده بود.و تازه به ریندو هم داشتن چرت و پرت میگفتن. هیچی بعد هم زدیم کشتیمشون.
سو: خب تقصیر اونا بود تقصیر شما دوتا نبود که.
ران: دقیقا ولی این پلیس ها اصلا نمیفهمن.
خلاصه ران و ریندو رو بردن به همون جای که آدم ها رو با ادب میکنن. ( اسمش رو یادم نمیاد)
از اون روز به بعد سو هر روز میرفت پیش داداش هاش و بهشون سر میزد ولی ران و ریندو میگفتن که زود بره پس زمان کمی داشتن تا همو ببینن و با هم حرف بزنن.
اینکار تا چند سال همینجوری انجام شد. ( اونا هم هیچ پیشرفتی نکردن)
ولی یو روز دقیقا موقعی بود که سو به اونجا رسید که دیر ران و ریندو و چند تا از دوست هاش که به نظر آشنا میاومد قیافه چند تاشون کل آدم های اونجا رو زده بودن.
سو رفت سمت اونا و گفت: چی شده؟
ران و ریندو:
ایزانا: عه سو تویی؟
سو: ایزانا؟
کاکوچو هم از پشت ایزانا اومد : سو چان تویی؟
سو: کاکوچو تو هم هستی اینجا؟
پایان
____________________
ادامه دارد..
#سناریو
#وانتشات #انتقام_جویان_توکیو
#ران #کاکوچو
#ریندو #توکیو_ریونجرز
#سو #ایزانا
#هایتانی #اکشن
#انیمه #کمدی
#رمان #عاشقانه
۴.۸k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.