داشتم به زندگی فکر میکردم
داشتم به زندگی فکر میکردم
به اینکه چندتا وجه زیبا و فوق العاده داره
به اینکه چندتا وجه وحشتناک و هولناک داره
به اینکه با چه حساب کتابی این وجه هارو برای هرکسی رو میکنه
مثلا میگه خوب یه وجه زیبا داریم برای خانومxو بعد 10 روز یه وجه وحشتناک براش
یا مثلا یه وجه خوب برای اقایyو 3دیقه بعدش 98تا وجه ترسناک براش
نمیدونم برای من چندتا وجه داره نمیدونم چندتاشو دیدم و چندتاش مونده
ولی من قسمت قشنگ و بد رو خیلی نزدیک بهم دیدم
وقتی دیدم که 3ماه جلوی در icuنشسته بودم تا عزیزترینم،پدربزرگم از کما در بیاد و تو این 3ماه هزاران بار امیدواریم 100برابر شد و هزاران بار امیدم صفر شد و این امیدواری و ناامیدی همون وجه زیبا و زشت بودن هرچند آخرش همه امیدها سوخت و زندگی با همه توانش مارو زمین زد ولی خوب بازم ادامه داشت...
وقتی دیدم که داشتم با شوق تمام برای عروسیه خواهرم آماده میشدم،داشتم براش لباس عروس انتخاب میکردم و زندگی با نهایت سخاوتمندی داشت بهم لبخند میزد ولی درست 1 ماه قبل از عروسی به جای کارت دعوت عروسیش کارت دعوت ختمشو گذاشتن تو دستم و من موندم و مکالمه ای که شب قبلش بهم گفته بود دلم برات تنگ شده و منم گفته بودم آره منم دلم لک زده بغلت کنم و نمیدونم چه تصوری دارین از حسرت آخرین آغوش وقتی که فقط میتونین بدن سردشو لمس کنین
وقتی دیدم که عید امسال داشتم برای برادرم تدارک عروسی میدیدم و داشتم به تنهاترین رویای زندگیم ینی خوشبختیه برادرم میرسیدم و روز13بدر درست2روز قبل از عروسی نزدیکای ساعت 5عصر تو ویس پست گذاشتم که من امروز خونه موندم زیرپتو شما کجایین و درست نیم ساعت بعدش من دیگه زیرپتو نبودم بلکه من بالاسر بدن بی جون مادربزرگم بودم
من خیلی جاهای دیگه خیلی چیزای دیگه از این زندگی دیدم مرگ دیدم عروسی دیدم شادی دیدم غم دیدم
ولی باید بگم هیچ مرگی مثل قبلی نیس نمیتونی بگی مرگ مرگه من قبلا دیدم مرگ یه نفرو پس اینم مثل اونه چون هرکدوم یه وجه از زندگیه
حتی نمیتونی بگی جشن تولدم جشن تولده و فرقی نداره
در اصل فرق داره چون این وجه که قراره ببینی همون وجه قبلی نیس...
زندگی چیز عجیبیه...
پ.ن:من و فکرای آشفته هیچ وقت ازهم جدا نمیشیم ظاهرا...
4:8
#دلنوشته #بیخوابی
به اینکه چندتا وجه زیبا و فوق العاده داره
به اینکه چندتا وجه وحشتناک و هولناک داره
به اینکه با چه حساب کتابی این وجه هارو برای هرکسی رو میکنه
مثلا میگه خوب یه وجه زیبا داریم برای خانومxو بعد 10 روز یه وجه وحشتناک براش
یا مثلا یه وجه خوب برای اقایyو 3دیقه بعدش 98تا وجه ترسناک براش
نمیدونم برای من چندتا وجه داره نمیدونم چندتاشو دیدم و چندتاش مونده
ولی من قسمت قشنگ و بد رو خیلی نزدیک بهم دیدم
وقتی دیدم که 3ماه جلوی در icuنشسته بودم تا عزیزترینم،پدربزرگم از کما در بیاد و تو این 3ماه هزاران بار امیدواریم 100برابر شد و هزاران بار امیدم صفر شد و این امیدواری و ناامیدی همون وجه زیبا و زشت بودن هرچند آخرش همه امیدها سوخت و زندگی با همه توانش مارو زمین زد ولی خوب بازم ادامه داشت...
وقتی دیدم که داشتم با شوق تمام برای عروسیه خواهرم آماده میشدم،داشتم براش لباس عروس انتخاب میکردم و زندگی با نهایت سخاوتمندی داشت بهم لبخند میزد ولی درست 1 ماه قبل از عروسی به جای کارت دعوت عروسیش کارت دعوت ختمشو گذاشتن تو دستم و من موندم و مکالمه ای که شب قبلش بهم گفته بود دلم برات تنگ شده و منم گفته بودم آره منم دلم لک زده بغلت کنم و نمیدونم چه تصوری دارین از حسرت آخرین آغوش وقتی که فقط میتونین بدن سردشو لمس کنین
وقتی دیدم که عید امسال داشتم برای برادرم تدارک عروسی میدیدم و داشتم به تنهاترین رویای زندگیم ینی خوشبختیه برادرم میرسیدم و روز13بدر درست2روز قبل از عروسی نزدیکای ساعت 5عصر تو ویس پست گذاشتم که من امروز خونه موندم زیرپتو شما کجایین و درست نیم ساعت بعدش من دیگه زیرپتو نبودم بلکه من بالاسر بدن بی جون مادربزرگم بودم
من خیلی جاهای دیگه خیلی چیزای دیگه از این زندگی دیدم مرگ دیدم عروسی دیدم شادی دیدم غم دیدم
ولی باید بگم هیچ مرگی مثل قبلی نیس نمیتونی بگی مرگ مرگه من قبلا دیدم مرگ یه نفرو پس اینم مثل اونه چون هرکدوم یه وجه از زندگیه
حتی نمیتونی بگی جشن تولدم جشن تولده و فرقی نداره
در اصل فرق داره چون این وجه که قراره ببینی همون وجه قبلی نیس...
زندگی چیز عجیبیه...
پ.ن:من و فکرای آشفته هیچ وقت ازهم جدا نمیشیم ظاهرا...
4:8
#دلنوشته #بیخوابی
۴.۶k
۱۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.