با به خواب رفتن در خود فرو می روم: از فرط خستگی ام، از فر
با به خواب رفتن در خود فرو می روم: از فرط خستگی ام، از فرط ملالم، از لذت بی رمق یا از درد توان فرسایم. در آکندگی ام فرو می افتم و در تهی بودگی ام: خودم هم ورطه میشم و هم سقوط، انبوهی آب های عمیق میشوم و فرود پیکر غریقی که وارونه به اعماق می رود. به جایی فرو می افتم که دیگر مرزی مرا از دنیا جدا نمی کند، مرزی که در لحظه لحظه حالات بیداری همچنان از آن من بوده و خود آنم، چنان که پوست و تمام اندام حسی ام نیزهستم. از آن خط مرزی تمایز عبور می کنم، یکپارچه در قالب درونی ترین و برونی ترین ساحت خویش می شوم و سر حد میان این دو ناحیه مقروض داشته را از میان برمی دارم.
آوار خواب
به تو گفته بودم که جنون همه چیز را یک جا به من میدهد...
آوار خواب
به تو گفته بودم که جنون همه چیز را یک جا به من میدهد...
۲.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.