*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part ³⁸
کوک: مین هیوک مرده آدماش هم کشتم دیگه کسی نیست تعقیبم کنه
ا.ت: پس گی نام و میا چی میشن؟
کوک: اونا موندن روسیه و ازدواج کردن راستی میا بهم گفت حسابیی سلامتو برسونم
ا.ت: دلم براش تنگ شده الان دیگه هیچی نیست دیگههه تموم شد؟(میخواست مطمئن بشه)
کوک: ارهههه خانوم خانومااا
....
(شب، تو اتاق)
کوک: ا.تتت، خیلی وقته چیز نکردیماااا(لبخند شیطانی)
ا.ت: عزیزم برو اون ور این تنبیه اینه که دق مرگم کردی
کوک: وااا اون مال قبله
ا.ت: عزیزم پریودم(ضایع) میخواستی اینو بگممم
کوک: باشه حالااا اصن میدونی چقدر دل تنگت بودمم دخترکم؟
ا.ت: منم دلتنگت بودم بچم
(همو بغل کردن و خوابیدن)
(³ روز بعد)
(کوک ویو)
الان که همچی خوبه و الان کمپانی اعلام زنده بودنمو کرده میخوام به ا.تم پیشنهاد ازدواج بدم با اعضا هماهنگ کردم
کوک: وایییی دارم میمیرم از استرسسسس
شوگا: اگار میخوای بری جنگ اروم باش بچه
جیهوپ: هوفف کوک چقدر بزرگ شد
جین: ما نگفتیم این اول از هممون ازدواج میکنه بیا ازدواج کرد
نامجون: دیدین میگفت تا صد سالگی ازدواج نمیکنم(خنده)
جیمین: اخرش ازدواج کردی
کوک: هوففففف بزارید اصن دختره قبول کنهههه دارم میمیرم
تهیونگ: لونا گفت نزدیکن اماده باشین!
.....
ا.ت: ما اومدیم.....(تعجب) چی شده(خنده)لونا تولد تو که امروز نیست
لونا: نه اسکل
کوک: ا.ت!
ا.ت: چی شده؟(خنده)
کوک جلوی ا.ت زانو زد...
کوک: ممنونم که همیشه پیشم بودی ممنونم که باعث شدی زندگیم زیبا تر بشه دخترکم، ا.ت با من ازدواج میکنی ؟
ا.ت:(گریه) نه!
کوک: چی!
ا.ت: اسکللل باور کردییییییی خو نباید از من بپرسی مشنگ باید بدون حرفی حلقه رو دستم کنییی(گریه و خنده)
کوک: سکتم دادی باشههه(خنده)
و بوسیدش وووو
پایان.....
(بچهااا مرسی تا اینجا همراهم بودینن عاشقتونم تقریبا هفته دیگه فیک جدید میزارم ماچ به کلتون)
Part ³⁸
کوک: مین هیوک مرده آدماش هم کشتم دیگه کسی نیست تعقیبم کنه
ا.ت: پس گی نام و میا چی میشن؟
کوک: اونا موندن روسیه و ازدواج کردن راستی میا بهم گفت حسابیی سلامتو برسونم
ا.ت: دلم براش تنگ شده الان دیگه هیچی نیست دیگههه تموم شد؟(میخواست مطمئن بشه)
کوک: ارهههه خانوم خانومااا
....
(شب، تو اتاق)
کوک: ا.تتت، خیلی وقته چیز نکردیماااا(لبخند شیطانی)
ا.ت: عزیزم برو اون ور این تنبیه اینه که دق مرگم کردی
کوک: وااا اون مال قبله
ا.ت: عزیزم پریودم(ضایع) میخواستی اینو بگممم
کوک: باشه حالااا اصن میدونی چقدر دل تنگت بودمم دخترکم؟
ا.ت: منم دلتنگت بودم بچم
(همو بغل کردن و خوابیدن)
(³ روز بعد)
(کوک ویو)
الان که همچی خوبه و الان کمپانی اعلام زنده بودنمو کرده میخوام به ا.تم پیشنهاد ازدواج بدم با اعضا هماهنگ کردم
کوک: وایییی دارم میمیرم از استرسسسس
شوگا: اگار میخوای بری جنگ اروم باش بچه
جیهوپ: هوفف کوک چقدر بزرگ شد
جین: ما نگفتیم این اول از هممون ازدواج میکنه بیا ازدواج کرد
نامجون: دیدین میگفت تا صد سالگی ازدواج نمیکنم(خنده)
جیمین: اخرش ازدواج کردی
کوک: هوففففف بزارید اصن دختره قبول کنهههه دارم میمیرم
تهیونگ: لونا گفت نزدیکن اماده باشین!
.....
ا.ت: ما اومدیم.....(تعجب) چی شده(خنده)لونا تولد تو که امروز نیست
لونا: نه اسکل
کوک: ا.ت!
ا.ت: چی شده؟(خنده)
کوک جلوی ا.ت زانو زد...
کوک: ممنونم که همیشه پیشم بودی ممنونم که باعث شدی زندگیم زیبا تر بشه دخترکم، ا.ت با من ازدواج میکنی ؟
ا.ت:(گریه) نه!
کوک: چی!
ا.ت: اسکللل باور کردییییییی خو نباید از من بپرسی مشنگ باید بدون حرفی حلقه رو دستم کنییی(گریه و خنده)
کوک: سکتم دادی باشههه(خنده)
و بوسیدش وووو
پایان.....
(بچهااا مرسی تا اینجا همراهم بودینن عاشقتونم تقریبا هفته دیگه فیک جدید میزارم ماچ به کلتون)
۱.۲k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.