𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:²
(اِما همون خواهر ا.ته هست)
اِما: سلاممممممم
+سلام امروز پر انرژییی هااا
″اره .. واییی ا.ت برو قنادی رو باز کن بدوو″
+ اوه اوهههه الان لباس میپوشم میرم خودم تو قنادی یه چیزایی میخورم.
رفتم و یه لباس نخی(اواخر تابستونه) بلند پوشیدم و موهامو دو گیس کردم و رفتم قنادی
″سلام ا.ت″
″سلام ا.ت جان صبح بخیر″
+ سلام اقایون(لبخند)
وارد مغزه شدم اما چون صبح بود باید تا ظهر شیرینی و کیک جدید درست کنم برای همین فعلا مغازه رو باز نکردم امروز میخوام تم شیرینی و کیک هام البالو باشه
پس شروع مردم به درست کردن خمیر در کابینت میوه هارو باز کردم امااا آلبالو هامون تمام شدن اهههه همینم کم بود
در مغازه باز شد رفتم تا بهشون بگم مغازه تعطیله اما یه مرد عجیب غریب که یه شنل روی صورتش بود رو دیدم که فقط لبش معلوم بود
+ عذر میخوام اما قنادی تعطیله ظهر تشریف بیارید(لبخند مصنوعی)
..... : از اون شیرینی ها برام بزار تو پاکت (بم)
+ اما اینا مال دیشبه هاا
.... : مشکلی نیست(سرد)
+″براش شیرینی هارو گذاشتم و پولشون رو بدون هیچ حرفی داد و رفت اما اون پول زیاد بود خواستم پولشو پس بدم از مغازه بیرون رفتم اما نبود ... ینی چی اینجا هیچ بنبستی نداره کوچه صافه چطور نیست!! گیج شدم
مامانم اومد داخل قنادی
″دخترم پ چرا اینجا ایستادی برو و شیرینی هارو درست کن″
+ مامان البالو نداریم الان میرم جنگل و کمی میچینیم
″باشه اما زود بیا″
″دخترک سبد رو برداشت و به سمت جنگل رفت جنگل بسیار سرسبز بود دخترک البالو هارو چید و داشت از همون راهی که میومد برمیگشت که یهو چشمش به غاری که وسط جنگل بود افتاد ″
+ این غار قبلا اینجا نبود چطور الان اینجاست اونم وسط جنگل!
وارد غار شد اما غار طولانی بود که نور کمی رو دید که داره به دیواره های غار میخوره اون نور رو دنبال کرد و رسید به اون سر غاز تقریبا یه جنگل تاریک بود پاهاش رو از غار بیرون گذاشت
+″پاهام رو از غار بیرون گذاشتم جنگل عجیبی بود من تاحالا اینجا نیومده بودم سرم رو برگردونده که برگردم که دید غاری وجود نداره یعنیی چی؟؟ دارم خواب میبینم ؟؟!! نه امکان نداره پس چطور برگردم وایی الان مامانم نگران میشه باید راه برگشت رو پیدا کنم پس به راهم ادامه دادم
+ این جنگل اشناست خیلی خیلی اشناست اینو یه جا دیدم! تو خواب؟؟ نکنه این همون جنگل توی خوابمه؟؟؟؟؟(جیغ)
.....
به راهش ادامه داد:
اسلاید دو: لباس ا.ت
𝐏𝐚𝐫𝐭:²
(اِما همون خواهر ا.ته هست)
اِما: سلاممممممم
+سلام امروز پر انرژییی هااا
″اره .. واییی ا.ت برو قنادی رو باز کن بدوو″
+ اوه اوهههه الان لباس میپوشم میرم خودم تو قنادی یه چیزایی میخورم.
رفتم و یه لباس نخی(اواخر تابستونه) بلند پوشیدم و موهامو دو گیس کردم و رفتم قنادی
″سلام ا.ت″
″سلام ا.ت جان صبح بخیر″
+ سلام اقایون(لبخند)
وارد مغزه شدم اما چون صبح بود باید تا ظهر شیرینی و کیک جدید درست کنم برای همین فعلا مغازه رو باز نکردم امروز میخوام تم شیرینی و کیک هام البالو باشه
پس شروع مردم به درست کردن خمیر در کابینت میوه هارو باز کردم امااا آلبالو هامون تمام شدن اهههه همینم کم بود
در مغازه باز شد رفتم تا بهشون بگم مغازه تعطیله اما یه مرد عجیب غریب که یه شنل روی صورتش بود رو دیدم که فقط لبش معلوم بود
+ عذر میخوام اما قنادی تعطیله ظهر تشریف بیارید(لبخند مصنوعی)
..... : از اون شیرینی ها برام بزار تو پاکت (بم)
+ اما اینا مال دیشبه هاا
.... : مشکلی نیست(سرد)
+″براش شیرینی هارو گذاشتم و پولشون رو بدون هیچ حرفی داد و رفت اما اون پول زیاد بود خواستم پولشو پس بدم از مغازه بیرون رفتم اما نبود ... ینی چی اینجا هیچ بنبستی نداره کوچه صافه چطور نیست!! گیج شدم
مامانم اومد داخل قنادی
″دخترم پ چرا اینجا ایستادی برو و شیرینی هارو درست کن″
+ مامان البالو نداریم الان میرم جنگل و کمی میچینیم
″باشه اما زود بیا″
″دخترک سبد رو برداشت و به سمت جنگل رفت جنگل بسیار سرسبز بود دخترک البالو هارو چید و داشت از همون راهی که میومد برمیگشت که یهو چشمش به غاری که وسط جنگل بود افتاد ″
+ این غار قبلا اینجا نبود چطور الان اینجاست اونم وسط جنگل!
وارد غار شد اما غار طولانی بود که نور کمی رو دید که داره به دیواره های غار میخوره اون نور رو دنبال کرد و رسید به اون سر غاز تقریبا یه جنگل تاریک بود پاهاش رو از غار بیرون گذاشت
+″پاهام رو از غار بیرون گذاشتم جنگل عجیبی بود من تاحالا اینجا نیومده بودم سرم رو برگردونده که برگردم که دید غاری وجود نداره یعنیی چی؟؟ دارم خواب میبینم ؟؟!! نه امکان نداره پس چطور برگردم وایی الان مامانم نگران میشه باید راه برگشت رو پیدا کنم پس به راهم ادامه دادم
+ این جنگل اشناست خیلی خیلی اشناست اینو یه جا دیدم! تو خواب؟؟ نکنه این همون جنگل توی خوابمه؟؟؟؟؟(جیغ)
.....
به راهش ادامه داد:
اسلاید دو: لباس ا.ت
۴.۷k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.