بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت دوم :
و پندها و مثل هایش را روشن ساخت و مطلق و مقیّد آن را بیان کرد و محکم و متشابه آن را معیّن فرمود و مجمل آن را تفسیر و غوامض و پیچیدگی هایش را با سخنان مبارکش تبیین نمود؛ این در حالى بود که معرفت و فراگیرى بخشى مهم از آن بر همه واجب بود و پیمانش از همه گرفته شده بود و بخش دیگرى، ناآگاهى از آن براى بندگان مجاز بود؛ و در حالى بود که قسمتى از آن در این کتاب الهى براى مدّت محدودى واجب شده و نسخ آن در سنّت پیامبر معلوم گشته بود و نیز احکامى بود که در سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) عمل به آن واجب بود ولى در کتاب خدا ترک آن اجازه داده شده بود واحکامى که در بعضى از اوقات، واجب ولى در زمان بعد زایل شده بود؛ و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنى است.(نهج البلاغه خطبه اول)
ابتدا دقت نماییم که ما علت کمبود واژگان جایگزی در فارسی یا هر زبان دیگری، هیچ ترجمه کامل و دقیقی نداریم، مگر آن که کلمات را تفسیر باز نماییم و همین رجوع اکتفای به ترجمه، خود دلیل به وجود آمدن برخی از سؤالات یا شبهات میگردد! به عنوان مثال در همین فرازها، جمله- وَ مُوَسَّعٍ عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِه- چه معنا شود؟! در نهایت گفته شده ناآگاهى از آن براى بندگان مجاز بود! در حالی که ابتدای کلام، با وسعت مُوَسَّعٍ شروع شده است و سخن از آگاهی و دانایی نیست، بلکه از جهل است که در مقابل عقل قرار دارد! پس اگر بخواهیم درستتر معنا نماییم، باید بگوییم: عدم درک عقلی مطالب و مسائل گسترده و بسیاری بر بندگان مجاز گردید.!
یک جا در موضوعی، عملش هست، اما عدهای نمیدانند، یک جا علمش داده نشده، به جز به عده قلیلی، یکجا هم علمش داده نشده، به جز مقدار قلیلی اما همه اینها با عقل و خرد متفاوت است، اگر چه عقل به نور علم میبیند.
الف)- اولین نکته این فراز ژرف، علیمانه و حکیمانه از مولا، این نیست که نتیجه بگیریم وحی و حدیث در تقابل با یکدیگرند! بلکه این است که بدانیم کتاب الله و عترت، قابل تفکیک و جدایی پذیر نیستند، و بدون تعلیم کتاب از معلم و معلمهایش، فهم اصول و فروع آن ممکن نیست؛لذا شعائری چون- حَسبُنَا کِتابَ الله -کتاب خدا برای ما کافیست که خلیفه دوم در برابر قرآن جمعآوری و تفسیر شده توسط امیرالمؤمنین علیه السلام گفته بود و امروزه تحت جملاتی چون: چه نیازی به حدیث و تفسیر داریم - خودمان عقل داریم و میفهمیم و بیان میشود، همه و همه باطل و انحرافی است و سبب میگردد که آدمی از هر دو کتاب و سنت، غافل بماند و در نهایت به میل و هوای نفس خویش تعبیر و تفسیر و عمل نماید!(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت دوم :
و پندها و مثل هایش را روشن ساخت و مطلق و مقیّد آن را بیان کرد و محکم و متشابه آن را معیّن فرمود و مجمل آن را تفسیر و غوامض و پیچیدگی هایش را با سخنان مبارکش تبیین نمود؛ این در حالى بود که معرفت و فراگیرى بخشى مهم از آن بر همه واجب بود و پیمانش از همه گرفته شده بود و بخش دیگرى، ناآگاهى از آن براى بندگان مجاز بود؛ و در حالى بود که قسمتى از آن در این کتاب الهى براى مدّت محدودى واجب شده و نسخ آن در سنّت پیامبر معلوم گشته بود و نیز احکامى بود که در سنّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) عمل به آن واجب بود ولى در کتاب خدا ترک آن اجازه داده شده بود واحکامى که در بعضى از اوقات، واجب ولى در زمان بعد زایل شده بود؛ و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنى است.(نهج البلاغه خطبه اول)
ابتدا دقت نماییم که ما علت کمبود واژگان جایگزی در فارسی یا هر زبان دیگری، هیچ ترجمه کامل و دقیقی نداریم، مگر آن که کلمات را تفسیر باز نماییم و همین رجوع اکتفای به ترجمه، خود دلیل به وجود آمدن برخی از سؤالات یا شبهات میگردد! به عنوان مثال در همین فرازها، جمله- وَ مُوَسَّعٍ عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِه- چه معنا شود؟! در نهایت گفته شده ناآگاهى از آن براى بندگان مجاز بود! در حالی که ابتدای کلام، با وسعت مُوَسَّعٍ شروع شده است و سخن از آگاهی و دانایی نیست، بلکه از جهل است که در مقابل عقل قرار دارد! پس اگر بخواهیم درستتر معنا نماییم، باید بگوییم: عدم درک عقلی مطالب و مسائل گسترده و بسیاری بر بندگان مجاز گردید.!
یک جا در موضوعی، عملش هست، اما عدهای نمیدانند، یک جا علمش داده نشده، به جز به عده قلیلی، یکجا هم علمش داده نشده، به جز مقدار قلیلی اما همه اینها با عقل و خرد متفاوت است، اگر چه عقل به نور علم میبیند.
الف)- اولین نکته این فراز ژرف، علیمانه و حکیمانه از مولا، این نیست که نتیجه بگیریم وحی و حدیث در تقابل با یکدیگرند! بلکه این است که بدانیم کتاب الله و عترت، قابل تفکیک و جدایی پذیر نیستند، و بدون تعلیم کتاب از معلم و معلمهایش، فهم اصول و فروع آن ممکن نیست؛لذا شعائری چون- حَسبُنَا کِتابَ الله -کتاب خدا برای ما کافیست که خلیفه دوم در برابر قرآن جمعآوری و تفسیر شده توسط امیرالمؤمنین علیه السلام گفته بود و امروزه تحت جملاتی چون: چه نیازی به حدیث و تفسیر داریم - خودمان عقل داریم و میفهمیم و بیان میشود، همه و همه باطل و انحرافی است و سبب میگردد که آدمی از هر دو کتاب و سنت، غافل بماند و در نهایت به میل و هوای نفس خویش تعبیر و تفسیر و عمل نماید!(ادامه دارد...)
- ۵۰۵
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط