درکم میکنم تو پسر واقعیشی ولی من نه

+درکم میکنم تو پسر واقعیشی ولی من نه
آهی کشیدمو بهش زل زدم
_ا.ت تو منو... دوست نداری؟
نمیدونستم چی بگم، راجب احساساتم مطمئن نبودم
+نمیدونم هوسوکا، قرار شد بهم وقت بدی
_اره اره درسته... تا هروقت میخوای فکر کن ولی بدون من.... منتظرم
لبخندی زد، تو چشماش یه چیز خاصی بود... چیزی که باعث میشد بخوام ساعت ها به چشماش نگاه کنم و اون عشقی که تو نگاهش بودو دریافت کنم...
با صدای هوسوک به خودم اومدم
_راستی، چند روز دیگه تولدمه، باید برام کلی کادو بخریا
+ایشش میدونم، مگه چندبار به دنیا اومدی که کلی کادو برات بخرم
_یکبار ولی باید دو سه تا بخری
+هایششش باشه
خندیدمو بغلم کرد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این چندپارت اخر شرط نداره:))))
دیدگاه ها (۰)

_مرسی که هستی، واقعا خوشحالم که اومدی تو زندگیم، شاید به عنو...

دوپارت مونده تا اخر این فیک، یکم لایک کنید و کامنت بزارید که...

هیچکسو جز اون نداشتم، مامان و بابا هم هستن ولی بنظرم بود و ن...

اون روز این پیج صاحبی نداره...به جون هر هفت تاشون دارم گریه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط