fake taehyung
fake taehyung
part*²⁷
تهیونگ: احساس میکنم دارم عاشقت میشم
ا/ت: بسه من دیگه گول تو نمیخورم میخوام برم ولم کن
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: چیزی نگو
تهیونگ: ببخشید بابت دیروز
ا/ت: من نمیخواستم بیام باهات سفر ولی میخواستم بدونم حرفایی که جیمین زده واقعی بود یا نه که فهمیدم
اینو گفتمو و رفتم باز دستمو گرفت
تهیونگ: یعنی چی جیمین اومده پیشت
ا/ت: اره او به من گفت که تو منو دوس نداری میخوای باز انتقامت ادامه بدی
تهیونگ: خوب کردی بهم گفتی تا بشناسمش جیمینو میگم
ا/ت: ولی تو باید قبلشو خودتو بشناسی
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: دست به من نزن ولم کن بزار برم
جکی: ا/ت خوبی
ا/ت: جکی؟ تو اینجا چیکار میکنی
جکی: خیلی دلم برات تنگ شده بود
اومد که بغلم کنه تهیونگ رفت تو بغلش
تهیونگ: منم دلم برات تنگ شده بود
جکی: تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ: به تو چه اومدم محل کاره عشقم
جکی: عشقت
تهیونگ: اره منو ا/ت باهم قرار میزاریم شاید بخوایم هرچه زودتر باهم ازدواج کنیم
ا/ت: 😟
جکی: یعنی چی؟
تهیونگ: همین که شنیدی برو گمشو
سریع
جکی: مامانم خیلی حالش بده ا/ت چیکار کنم تو خودت دکتری نمیتونه بیاد میای خونمون
ا/ت: ها من بیام
جکی: اره
ا/ت: مطمئنی مامانت حالش بده
جکی: اره
ا/ت: عزیزم توهم میای
تهیونگ: من بیام؟ باشه میام
جکی:نه نه تهیونگ چرا فقط خودمو خودت اخه خونه تنهاییم
ا/ت: تو که گفتی مامانت حالش بده
جکی: 🫢😬
تهیونگ: میخواستی ا/ت رو ببری خونه خالی برو گمشو تا که نکشتمت
جکی رفت
تهیونگ: چقدر بیشعور خوبی عزیزم
ا/ت: خیلی باور کردی که دوست پسرمی
تهیونگ: خب هستم
ا/ت: توهم برو چرا اینجا موندی
تهیونگ: خودت بهم گفتی عزیزم
ا/ت: من خواستم دست جانی رو کنم
تهیونگ: از من استفاده میکنی سواستفاده گر
ا/ت: سواستفاده ازت کردم
تهیونگ: اره من الان ناراحتم
ا/ت: خب نباش
خواستم برم باز دستمو گرفت
تهیونگ: ا/ت من دوست دارم دوست دارم
ا/ت: بسه بهت گفتم من دوست ندارم
تهیونگ: بخاطر دیروزه
ا/ت:خب اره
تهیونگ: ببین دیروز ازت بدم میومد ولی الان عاشقت شدم
ا/ت: تو یه روز
تهیونگ: اره اخه خیلی خوشگلی موهات چشمات دستات خیلی خوشگلن مخصوصا لبات
باز اومد بوسم کرد
ا/ت: هییی
تهیونگ: ببخشید راستش من از همون موقع دوست داشتم ولی خواهرم نمیزاره
ا/ت: خواهرت
تهیونگ: اره
#فیک
#سناریو
part*²⁷
تهیونگ: احساس میکنم دارم عاشقت میشم
ا/ت: بسه من دیگه گول تو نمیخورم میخوام برم ولم کن
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: چیزی نگو
تهیونگ: ببخشید بابت دیروز
ا/ت: من نمیخواستم بیام باهات سفر ولی میخواستم بدونم حرفایی که جیمین زده واقعی بود یا نه که فهمیدم
اینو گفتمو و رفتم باز دستمو گرفت
تهیونگ: یعنی چی جیمین اومده پیشت
ا/ت: اره او به من گفت که تو منو دوس نداری میخوای باز انتقامت ادامه بدی
تهیونگ: خوب کردی بهم گفتی تا بشناسمش جیمینو میگم
ا/ت: ولی تو باید قبلشو خودتو بشناسی
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: دست به من نزن ولم کن بزار برم
جکی: ا/ت خوبی
ا/ت: جکی؟ تو اینجا چیکار میکنی
جکی: خیلی دلم برات تنگ شده بود
اومد که بغلم کنه تهیونگ رفت تو بغلش
تهیونگ: منم دلم برات تنگ شده بود
جکی: تو اینجا چیکار میکنی
تهیونگ: به تو چه اومدم محل کاره عشقم
جکی: عشقت
تهیونگ: اره منو ا/ت باهم قرار میزاریم شاید بخوایم هرچه زودتر باهم ازدواج کنیم
ا/ت: 😟
جکی: یعنی چی؟
تهیونگ: همین که شنیدی برو گمشو
سریع
جکی: مامانم خیلی حالش بده ا/ت چیکار کنم تو خودت دکتری نمیتونه بیاد میای خونمون
ا/ت: ها من بیام
جکی: اره
ا/ت: مطمئنی مامانت حالش بده
جکی: اره
ا/ت: عزیزم توهم میای
تهیونگ: من بیام؟ باشه میام
جکی:نه نه تهیونگ چرا فقط خودمو خودت اخه خونه تنهاییم
ا/ت: تو که گفتی مامانت حالش بده
جکی: 🫢😬
تهیونگ: میخواستی ا/ت رو ببری خونه خالی برو گمشو تا که نکشتمت
جکی رفت
تهیونگ: چقدر بیشعور خوبی عزیزم
ا/ت: خیلی باور کردی که دوست پسرمی
تهیونگ: خب هستم
ا/ت: توهم برو چرا اینجا موندی
تهیونگ: خودت بهم گفتی عزیزم
ا/ت: من خواستم دست جانی رو کنم
تهیونگ: از من استفاده میکنی سواستفاده گر
ا/ت: سواستفاده ازت کردم
تهیونگ: اره من الان ناراحتم
ا/ت: خب نباش
خواستم برم باز دستمو گرفت
تهیونگ: ا/ت من دوست دارم دوست دارم
ا/ت: بسه بهت گفتم من دوست ندارم
تهیونگ: بخاطر دیروزه
ا/ت:خب اره
تهیونگ: ببین دیروز ازت بدم میومد ولی الان عاشقت شدم
ا/ت: تو یه روز
تهیونگ: اره اخه خیلی خوشگلی موهات چشمات دستات خیلی خوشگلن مخصوصا لبات
باز اومد بوسم کرد
ا/ت: هییی
تهیونگ: ببخشید راستش من از همون موقع دوست داشتم ولی خواهرم نمیزاره
ا/ت: خواهرت
تهیونگ: اره
#فیک
#سناریو
۴۴.۶k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.