Your love
............ Your love.........
Part:6
پتو رو گذاشتم رو سرش و رفتم خوابیدم.
ویو فردا صبح
بیدار شدم ی نگاهی به دور و بر کردم ک دیدم ا/ت هنوز خوابه ناخداگاه لبخندی بهش زدم
بلند شدم رفتم سمتش ک ببوسمش بیدار شد
ا/ت:چیکار میکنی
لینو: ها؟ چیز هیچی فقط فکر کردم سردته امدم پتورو بکشم روت
و دوییدم رفتم تو دستشویی
ویو ا/ت:
وا خل شده بلند شدم رفتم جلو اینه ی نگاه ب خودم انداختم با دیدن زخم گوشه لبم یاد اون پسره افتادم و حالم یکم بد شد بغضم گرفت ک دیدم یکی منو از پشت بغل اولش ترسیدم ولی برگشتم دیدم مامانمه
ا/ت:وای مامان ترسوندیم
م.ت:خنده ای کردو گفت صبح بخیر دختر کوچولو بیا بریم صبحونه بخور
مینهو کجاست؟
ا/ت:مینهو؟
م.ت:همون لینو
ا/ت :اها رفته دستشویی
م.ت:باشه وقتی برگشت بیاین صبحونه
باشه ای گفتمو شروع کردم ب برس کشیدن موهام ک صدایی از طرف دستشویی شنیدم
صدای لینوعه این چیه میخونه خندم گرفت
مینهو :من مانده ام تنهای تنها میان؟ خنده داره خانم کیم؟
ا/ت:درحال جر خوردن نبابا
فقط زودتر بیا صبحونه و رفتم پایین رو میز نشستم
ا/ت:به به چ صبحونه ای
م.ت:نوش جونت عزیزم
لبخندی زدم شروع ب خوردن ک لینو زد تو کلم
ا/ت:یااااا چته وحشی؟
لینو :اروم تر بخور میپره تو گلوت میمیری ما بدبخت میشیم
کریس :بچه ها بس کنید
لینو و ا/ت: چشب
ویو راوی:
داشتن صبحونه میخودن ک کریس گفت
کریس:بچه هنو م.ت هفته بعد میخوایم بریم مسافرت و شما دوتا باید تنها پیش هم باشید
م.ت:اره بچه ها، برنگردم ببینم دسته گل ب اب دادینا؟
لینو:باشه حالا چرا انقدر یهویی
م.ت:یهویی تصمیم گرفتیم دیگه
ا/ت:باشه مامان
ا/ت : مامان من امروز میخوام برم یجایی یعنی شب میرم و دیر برمیگردم باشه؟
ویو لینو :
یعنی کجا میخواد بره اخمام رفت تو هم و با عصبانیت گفتم:
لینو:کجا؟ اونوقت؟
ا/ت:فضول منی؟
و بعد باشد و گفت :من میرم حموم
غروب:
ویو ا/ت:
خب چی بپوشم اها این خوبه ببرم اتوش کنم
رفتم اتوش کنم ک و........ .......
The end..........
شرایط پارت بعد :30 تا لایک
تعداد پارت :14
نظرتو نمیگی؟ 🥺
کمه ولی خب فقط برای اعلام حظور بود
Part:6
پتو رو گذاشتم رو سرش و رفتم خوابیدم.
ویو فردا صبح
بیدار شدم ی نگاهی به دور و بر کردم ک دیدم ا/ت هنوز خوابه ناخداگاه لبخندی بهش زدم
بلند شدم رفتم سمتش ک ببوسمش بیدار شد
ا/ت:چیکار میکنی
لینو: ها؟ چیز هیچی فقط فکر کردم سردته امدم پتورو بکشم روت
و دوییدم رفتم تو دستشویی
ویو ا/ت:
وا خل شده بلند شدم رفتم جلو اینه ی نگاه ب خودم انداختم با دیدن زخم گوشه لبم یاد اون پسره افتادم و حالم یکم بد شد بغضم گرفت ک دیدم یکی منو از پشت بغل اولش ترسیدم ولی برگشتم دیدم مامانمه
ا/ت:وای مامان ترسوندیم
م.ت:خنده ای کردو گفت صبح بخیر دختر کوچولو بیا بریم صبحونه بخور
مینهو کجاست؟
ا/ت:مینهو؟
م.ت:همون لینو
ا/ت :اها رفته دستشویی
م.ت:باشه وقتی برگشت بیاین صبحونه
باشه ای گفتمو شروع کردم ب برس کشیدن موهام ک صدایی از طرف دستشویی شنیدم
صدای لینوعه این چیه میخونه خندم گرفت
مینهو :من مانده ام تنهای تنها میان؟ خنده داره خانم کیم؟
ا/ت:درحال جر خوردن نبابا
فقط زودتر بیا صبحونه و رفتم پایین رو میز نشستم
ا/ت:به به چ صبحونه ای
م.ت:نوش جونت عزیزم
لبخندی زدم شروع ب خوردن ک لینو زد تو کلم
ا/ت:یااااا چته وحشی؟
لینو :اروم تر بخور میپره تو گلوت میمیری ما بدبخت میشیم
کریس :بچه ها بس کنید
لینو و ا/ت: چشب
ویو راوی:
داشتن صبحونه میخودن ک کریس گفت
کریس:بچه هنو م.ت هفته بعد میخوایم بریم مسافرت و شما دوتا باید تنها پیش هم باشید
م.ت:اره بچه ها، برنگردم ببینم دسته گل ب اب دادینا؟
لینو:باشه حالا چرا انقدر یهویی
م.ت:یهویی تصمیم گرفتیم دیگه
ا/ت:باشه مامان
ا/ت : مامان من امروز میخوام برم یجایی یعنی شب میرم و دیر برمیگردم باشه؟
ویو لینو :
یعنی کجا میخواد بره اخمام رفت تو هم و با عصبانیت گفتم:
لینو:کجا؟ اونوقت؟
ا/ت:فضول منی؟
و بعد باشد و گفت :من میرم حموم
غروب:
ویو ا/ت:
خب چی بپوشم اها این خوبه ببرم اتوش کنم
رفتم اتوش کنم ک و........ .......
The end..........
شرایط پارت بعد :30 تا لایک
تعداد پارت :14
نظرتو نمیگی؟ 🥺
کمه ولی خب فقط برای اعلام حظور بود
- ۸.۰k
- ۰۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط