زلف او دام است و خالش دانهی آن دام و من

زلف او دام است و خالش دانه‌ی آن دام و من
بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست

°حافظ
دیدگاه ها (۹)

خواب دیدم ما را بریدند... و به کارخانه چوب بری بردند... آن ...

تمامِ دین و دنیایم، فدای دردِ سرهایتچه دردی میکشم وقتی، که د...

خنده قبلا بود بر هر درد بی درمان دوا بوسه شد درمانم از وقتی...

این تو ،این هم "جانم"، که میشود ضمیمه ی چند حرفیِ نامَت!حالا...

عاشقانه های شبنم

« بنام خدا .... پس به نام خدا هرگز نگو .... هرگز »

🌾🌿🍁بالغ شدن یعنی آرام شدن،نه بی‌تفاوت شدن.یعنی فهمیدنِ اینکه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط