خواب دیدم ما را بریدند

خواب دیدم ما را بریدند...
و به کارخانه چوب بری بردند...

آن که عاشق بود پنجره شد..
آن که بی رحم چوبه دار...
از من اما دری ساختند برای گذشتن!
دیدگاه ها (۴۱)

تمامِ دین و دنیایم، فدای دردِ سرهایتچه دردی میکشم وقتی، که د...

جمعه ها شعرِ من انگار تو را می خواند قلم و کاغذ و خودکار تو ...

زلف او دام است و خالش دانه‌ی آن دام و منبر امید دانه‌ای افتا...

خنده قبلا بود بر هر درد بی درمان دوا بوسه شد درمانم از وقتی...

دختری که آرزو داشت

#مافیای_من #P11هان:صب بیدار شدم و دیدم لینو نیستنکنه رفته ما...

نه خوب شده نه بد ولی نظر بدیدتک پارتیاسم: آخرین فنجان قهوه*ص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط