سناریو شیطان کش

پارت سه
ایچیگو : راستش ازتون یه خواهشی داشتم...
میشه به من هم شمشیر زنی یاد بدی و همچنین یه شمشیر مخصوص هم به من بدی؟
پسره : این خواهش خیلی زیادی هست ولی بعد از اینکه شیطان توی اون کوهستان رو کشتم و برگشتم
ایچیگو :باشه ولی زود برگرد و به من آموزش بده
مراقب خودت هم باش
با هم خداحافظی کردن
تیچیگو تمام مدت لحظه شماری می‌کرد  تا زود تر اون پسره بیاد
بلاخره فردای اون روز پسره اومد
ولی دستش مجروح شده بود
ایچیگو: وای بلاخره اومدی منتظرت بودم
ببینم دستت چی شده
آسیب دیدگی جدیه یا جزعی
پسره:چیزی نیست جزعی هست زود خوب میشه
ولی یه هفته نباید بهش فشار بیارم
میشه اگه تا اونموقع زحمتی نیست همینجا بمونم؟
ایچیگو: اوکی ولی باید تا اونموقع به من یاد بدی چجور از شمشیر استفاده کنم قبوله؟
پسره: باشه ولی اول از همه باید شمشیر چوبی پیدا کنیم
ایچیگو رفت روستا و به سمت خونه یکی از شمشیر زن های قدیمی روستا و از اون پرسید که از کجا شمشیر چوبی پیدا
شمشیر زن : شانس اوردی خانم جوان من چنتا شمشیر چوبی تو خونه دارم
شمشیر زن میره تو انباری و بعد چند دقیقه با یک شمشیر چوبی خیلی بلند بر میگرده ( اندازه همون که توی تمرین های هاشیرا ها دست تنگن بود)
ایچیگو از اون مرد تشکر کرد و رفت سمت خونه....
منتظر پارت بعدی باشید
دیدگاه ها (۲)

سناریو سگ های ولگرد بانگو

آرت جدیدم از جینسه دیدم خیلی ازین عکسا تو گوشی دارم اینو کشی...

همینجا وایسید الان میام

مرسی عزیزم

۸۶

پارت ۸۴

یه داستان ترسناک...روزی یه پسرک ۶ ساله بدون هیچ دلیلی مادر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط