برای نماز که می ایستاد شانه هایش را باز میکرد و سینه اش

برای نماز که می ایستاد ، شانه هایش را باز میکرد و سینه اش رو میداد جلو

یک بار بهش گفتم:«چرا سر نماز
اینطوری می کنی؟؟»

گفت:«وقتی نماز میخوانی مقابل
ارشد ترین ذات ایستاده ای.

پس باید خبر دار بایستی و سینه
ات صاف باشد»

با خودم می خندیدم که دکتر فکر
میکند خدا هم تیمسار است
#شهید_مصطفی_چمران

@Ra_stgari
دیدگاه ها (۱)

#معبرِ_عشق❤ تو عجب تنگه ی عابرڪُشی اے معبر عشق،که به جز کشته...

#سلام_مولاے_مهربانم💚 💔 دلم نموده دوباره هواے حضرٺ مهدےتمام د...

💞 #آقاجان قحطے بہ دینمان زده یا ایهاالعزیزدارد ظه...

🌹 آقاے من مہدی جـان🌹 🍂 آنقدر گفتم بیا تا واژه‌هایم جان گرفٺا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط