پارت 45
#پارت_45
آقای مافیا ♟🎲
چشمام درد میکرد به زور به سامیار نگاه کردم و گفتم:
+ نه... نه من نمیخوام.....
_ هنوز یه دختری
با این حرفش چشمام از خوشحالی برق میزد
خواستم ازس بپرسم که چرا با هام کاری نکرد
ولی خجالت میکشیدم.. در اخر عزم خود را جذب کرد و پرسیدن
+دیشب... چه را کار کردی بام بعد از اینکه بیهوش شد
_ خب...... اینش دیگه به خودم مربوطه 😁
چیییییییی
این مرتیکه خیاری چی زر زد بزنم با هفت روش سامورایی پارش کنم
خیلی با این حرفش اعصابم و هم ریخت
و حتما به خاطر این حرفش از عصبانیت صورتم
قرمز شده بود
یه لحظه برگشت تا به صورتم نگاه کنه و با دیدن صورت قرمزم زد زیر خنده
_ وایییییی چه سم شدی
+ به تو رفتم
_ جدی از کی تا حالا
+ از وقتی شوه..
سریع دستمو گذاشتم جلوی دهنم که گفت:
_ درسته... درسته
یعنی.... الان داری بهم اعتراف میکنی
یکم فکر کردم.... واقعا خیلی جذاب بود
هرکی بود تا حالا صد دفعه تلاش کرده بود
مخش و بزنه
همینجور داشتم فکر میکردن که بلند شد و به
سمت در حرکت کرد
همون لحظه گفتم:
+ یادته...یادته بهت گفتم دنبال یه بو..بوی فر...فرندم
چیزی نگفت و فقط سر جاش وایساد
+ میشه... میشه ل.. لطفاً.. بشی
_ قبوله
وات... الان قبول کردن پشمام
+جدی میگی😵
_اره
#پارت
#مافیایی
#عاشقانه
#رومانتیک
#رمان
#part
#mafiya
#romantic
#lovely
#roman
آقای مافیا ♟🎲
چشمام درد میکرد به زور به سامیار نگاه کردم و گفتم:
+ نه... نه من نمیخوام.....
_ هنوز یه دختری
با این حرفش چشمام از خوشحالی برق میزد
خواستم ازس بپرسم که چرا با هام کاری نکرد
ولی خجالت میکشیدم.. در اخر عزم خود را جذب کرد و پرسیدن
+دیشب... چه را کار کردی بام بعد از اینکه بیهوش شد
_ خب...... اینش دیگه به خودم مربوطه 😁
چیییییییی
این مرتیکه خیاری چی زر زد بزنم با هفت روش سامورایی پارش کنم
خیلی با این حرفش اعصابم و هم ریخت
و حتما به خاطر این حرفش از عصبانیت صورتم
قرمز شده بود
یه لحظه برگشت تا به صورتم نگاه کنه و با دیدن صورت قرمزم زد زیر خنده
_ وایییییی چه سم شدی
+ به تو رفتم
_ جدی از کی تا حالا
+ از وقتی شوه..
سریع دستمو گذاشتم جلوی دهنم که گفت:
_ درسته... درسته
یعنی.... الان داری بهم اعتراف میکنی
یکم فکر کردم.... واقعا خیلی جذاب بود
هرکی بود تا حالا صد دفعه تلاش کرده بود
مخش و بزنه
همینجور داشتم فکر میکردن که بلند شد و به
سمت در حرکت کرد
همون لحظه گفتم:
+ یادته...یادته بهت گفتم دنبال یه بو..بوی فر...فرندم
چیزی نگفت و فقط سر جاش وایساد
+ میشه... میشه ل.. لطفاً.. بشی
_ قبوله
وات... الان قبول کردن پشمام
+جدی میگی😵
_اره
#پارت
#مافیایی
#عاشقانه
#رومانتیک
#رمان
#part
#mafiya
#romantic
#lovely
#roman
۱.۸k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.