یه تــــرانه یِ تو جیبی ...

یه تــــرانه یِ تو جیبی ...

شده قلبت بگیره وابمونه?
تویِ سینه ت یه چیزی گُر بگیره?
شبیهه حالِ ماهیی که نمیخواد
تو ساحل پیشِ قلابا بمیره ...

شده وقتی داری اروم میخندی
صدای گریه هات کوک شَن رو دیوار?
شده قرصای اعصابت تو دستت
بمیرن پای دودِ تلخِ سیگار?

شده بابات ازت دلخور شه سنگین?
یه مدت با نگاهت قهر باشه?
یه جایی مثلِ اونروز دوس داری
تمامِ سهمِ تو یه قبر باشه ...

شده چشمات پُر از اشکه ولی تو
به ظاهر رو لبت خنده میاری
یه عمره داری از این صورتکها
روی زخمای نمک خوردت میزاری ....

شده باعث بشی موهای مامان
مثه برفِ زمستونا سفید شه?
یا گریش روی جُف چشمای کم سوش
یه چن سالی شب و روزش کلید شه?

شده توی جوونی سوژه باشی?
میونِ آدما انگشت نما شی?
شده دور شی همه باهات غریب شن?
شده بیزار حتی از خدا شی? ...

شده دائم تویِ گوشت بپیچه
همین جمله: تو اصلا مرد نیستی!
سقوطت حتمیه اما دوباره
تظاهر میکنی که زرد نیستی...

یه روزای سگی تو زندگی هس
که هر لحظش یه عمره پیر میشی...
یه وقتایی دلت میخاد نباشی
ازین "نازندگیها" سیر میشی ...

همیشه اخر قصه همینه
نصیبِ غنچه ها زخمِ تگرگه!
همیشه بهترین راه رهایی
ازین روزای بد رفتار ‌∉مَــــــــــــرگہ∌