شیراز سرایموشیر

#شیراز _سرای_موشیر
دیگر گوش به زنگ هیچ تلفنی نیستم وقتی قرار نیست صدایِ نفس های تو در گوشم بپیچد و طبق قرارمان من اول بگویم سلام
تو بگویی؛ به روی ماهت!!
بگویم؛ خوبی؟
بگویی؛ حالِ من بسته به احوالِ توست...
بگویم؛ خوبم!
بگویی؛ پس من یک قدم آن طرف تر از خوبی ایستاده ام..
یا که نه بر حسب اتفاق بگویم؛
کمی ناخوش احوالم...
بگویی؛ مگر من مرده ام که احوالِ تو خوش نیست و من یادم برود بد بودنِ حالم را...
یا که به رسم عادتِ همیشگی ات بی هوا بگویی دوستت دارم،
کیلو کیلو قند در دلم آب شود و بگویم من هم...
بگویی؛ میمیرم برایت!!
لبم را گاز بگیرم،
بگویم؛من هم...
بگویی؛ دلم برایت تنگ شده!!
بگویم؛من کمی بیشتر...
بگویی؛ نیم ساعت دیگر زیر افرای بلندِ سرکوچه تان منتظرم...
بگویم؛ تا نیم ساعت دیگر مواظب خودت باش...
بگویی؛ تو هم...
نه جانم،نه!!
دیگر با زنگ خوردن هیچ تلفنی قلبم در دهانم نمی آید،
دست و پایم نمی لرزد،
گونه هایم گل نمی اندازد،
فقط چشمانم نم می کشند ...
چند سال و اندیست که زنگ تلفن برایم زنگ هشداریست که فلانی،
آن طرف خط کسی نیست که تا صدایت را نشنود خوابش نمیبرد،
تا حالت را نپرسد آرام نمی گیرد،
تا ...
زنگ هشداریست که فلانی، خیلی وقت است شماره ات از دفترچه ی ذهنش پاک شده است...

#ریحان_دال
دیدگاه ها (۳۸)

بعضی از ماها دوست داشتن را بلدیم.اینکه ساعتها منتظر باشیم ، ...

از بین آدمای زندگیتون، دل‌نازکا رو بیشتر دوسشون داشته باشید....

Not everyone is supposed to become something long-lasting. S...

‌یک روز چشم وا می کنی و می بینیهمه ی فصل ها و ماه ها و روزها...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

دوست پسر مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط