ببخش گاو جان

ببخش گاو جان
دست بندازی در گلویت و هر چه از گذشته در وجودت مانده را بالا بیاوری،
زردآبی که اگر بیشتر میماند میشد کثافتی که تو را تبدیل میکرد به چهارپایی که جز ما گفتن حرفی نمیزد..
و برای آدم های اطرافت «ما» جز یک صوت نیست آن هم از دهان یک چهارپا!
دیدگاه ها (۱)

سپید بانومیدانم آن همه ناز و کرشمه را از چه کسی به ارث برده ...

اینکه نویسنده ی روان پریش کجای داستان واقعی زندگیست هیچ کس ن...

اهی متن هایی میخونم که حالم رو بهم میریزه،متن هایی که بدون ش...

رایت اتفاق افتاده تا بحال آنقدر دوستش داشته باشی که از روبرو...

🦋 wounded butterfly 🦋part 9کاغذو باز کرد و با دست خطی که دید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط