اینکه نویسنده ی روان پریش کجای داستان واقعی زندگیست هیچ ک

اینکه نویسنده ی روان پریش کجای داستان واقعی زندگیست هیچ کس نمیداند..
اما شنیده ام شب ها نردبان بلندی را از زیر زمین بیرون می آورد و شام‌ را با خدایش سرو میکند!
و رخت خوابش همان ابرهاییست که روزها دوست دارد رویشان‌ راه برود!
دیدگاه ها (۳)

من به دنیاے خیالاتےِ خود معتقدمـــ!!✌ من به تقدیر، به انسان،...

سفرهاے تنهایے همیشه بهترند...!!!❤ ❤ ↓↓↓↓کنارِ یک غریبه می‌‌ن...

سپید بانومیدانم آن همه ناز و کرشمه را از چه کسی به ارث برده ...

ببخش گاو جاندست بندازی در گلویت و هر چه از گذشته در وجودت ما...

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 ::part¹⁵"روی تخت دراز کشیدو به سقف خیره شد..خو...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط