بعضی روزها رو باید گذاشت دم در که بازیافت بیاد ببرتشون و

بعضی روزها رو باید گذاشت دم در که بازیافت بیاد ببرتشون و یه روز نو بسازه ازشون.
بعضی هارو باس انداخت توو سطل زباله و روش یه خروار آشغال ریخت تا نابود شه درجا و دیگه نتونه نفس بکشه.
بعضی روزها رو باس گذاشت لای کتاب و گَه گاه برای یادآوری، لای کتاب و باز کرد و دیدشو به خاطر سپردو کتابو بست.
اما بعضی روزا رو باس با یه میخ محکم چسبوند به در و دیوار دل.
گرده های فوران کردش از مغزو رشد داد و کاشت تو یه گلدون و گذاشت جلوی دید، توو بهترین نقطه ی خونه، تا همیشه عطرش بپیچه توو لحظه ها و ذرات خوشی و امید رو پهن کنه رو گل های قالی و کیفور کنه آدمو.
کاش میشد خاطرات خوبو کاشت و هی برداشت.
دیدگاه ها (۲)

#زاویه_دیدهمیشه که نمی شود از یک زاویه به زندگی نگاه کرد. زن...

"💕 :#نیما#اطیابی#من از هفت سنگ می ترسم !می ترسم آنقدر سنگ رو...

"دوست داشتن کافی نیستعشق مراقبت میخواد

چه کسی میتواند بهتر از "تو" به جای "تو" باشد؟...تنها یک ثانی...

part3🦋خونه ی لویلا//لویلا«روی کاناپه ی کرمی رنگی که تو حال ق...

### فصل دوم | پارت آخر: برای همیشه هشت نفر می مانند نویسنده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط