نام رمان:گردنبند گمشده
نام رمان:گردنبند گمشده
کاپل:ات_جیمین
ژانر:عاشقانه_مدرسه ای
تعدادپارت:نامعلوم
Part 4
(ویو ات)صبح از خواب بلند شدمو دیدم جیمین ۵ بار بهم زنگ زده نمیدونم چرا بهش زنگ نزدم چون الان تو مدرسه میخاستم ببینمش لباسامو پوشیدمو هرچقد کردم گردنبندم پیدا نشد نمیدونستم کجا گذاشتم اماده شدمو از خونه زدم بیرون که دیدم جیمین وایساده بود باماشین جلو در...
ات:سلام
جیمین:سلام
ات:چرا اومدی خودم میرفتم
جیمین:خیلی زنگ زدم جواب ندادی اومدم
ات:عا اره دیدم کارت چی بود
جیمین:خاستم عذرخاهی کنم
ات:بابت چی؟
جیمین:دیشب من مست بودم باعث شدم اذیت بشی
ات:عا نه بابا چه اذیتی... حالا بریم دیر میشه
(ویو ات)رسیدیم مدرسه و رفتیم کلاس که میا اومد پیشم..
میا:به چی فک میکنی
ات:میا من گردنبندمو پیدا نکردم
میا:از نظر من کار اون زنه است شاید اون برداشته
ات:اره راست میگی میرم وسایلاشو میگردم
میا:اره برو
(ویو ات)حرف میزدیم که معلم اومد....(پرش زمانی به ساعت ۵)زنگ اخر شد و هممون داشتیم میرفتیم خونه که جیمین گفت...
جیمین:بیا من میبرمت
ات:باشه
(ویو ات)رسیدم خونه و رفتم اتاق اون روانیو گشتم که از کمد لباساش پیدا کردم...
ات:گردنبند من تو لباسای تو چیکار میکنه ها؟
&:... م.. من
ات:تو چی ها توچی جواب بده(با داد)
&:من بر نداشتم
ات:عع پس کی برداشته نکنه خودم اوردم گذاشتم تو لباسای تو ها؟ بگو چرا برداشتی و گرنع بد برات تموم میشه
&:ـــ ـــ ـــ
ات:چرا جواب نمیدی ها واقن چرا تو اینجوری فکر کردی من نمیدونم ها حیف بابام که گیر تو روانی افتاده
&:ببین دختره بهت هیچی نمیگم روتو زیاد نکن
ات:مثلن چیکار میخای بکنی ها اونی که روشو زیاد کرده تویی طلبکار هم هستی روانی بدبخت یباردیگه تو این خونه از این کارا کنی خودم میندازمت بیرون حواستو جمع کن
(ویو ات)اینوگفتم رفتم اتاقمو درو قفل کردم هواهم بارونی بود یاد مامانم افتادم اشکم در اومد... خیلی خسته بودم گرفتم خابیدمو...
لایک کامنت یادتون نره🫂💕
کاپل:ات_جیمین
ژانر:عاشقانه_مدرسه ای
تعدادپارت:نامعلوم
Part 4
(ویو ات)صبح از خواب بلند شدمو دیدم جیمین ۵ بار بهم زنگ زده نمیدونم چرا بهش زنگ نزدم چون الان تو مدرسه میخاستم ببینمش لباسامو پوشیدمو هرچقد کردم گردنبندم پیدا نشد نمیدونستم کجا گذاشتم اماده شدمو از خونه زدم بیرون که دیدم جیمین وایساده بود باماشین جلو در...
ات:سلام
جیمین:سلام
ات:چرا اومدی خودم میرفتم
جیمین:خیلی زنگ زدم جواب ندادی اومدم
ات:عا اره دیدم کارت چی بود
جیمین:خاستم عذرخاهی کنم
ات:بابت چی؟
جیمین:دیشب من مست بودم باعث شدم اذیت بشی
ات:عا نه بابا چه اذیتی... حالا بریم دیر میشه
(ویو ات)رسیدیم مدرسه و رفتیم کلاس که میا اومد پیشم..
میا:به چی فک میکنی
ات:میا من گردنبندمو پیدا نکردم
میا:از نظر من کار اون زنه است شاید اون برداشته
ات:اره راست میگی میرم وسایلاشو میگردم
میا:اره برو
(ویو ات)حرف میزدیم که معلم اومد....(پرش زمانی به ساعت ۵)زنگ اخر شد و هممون داشتیم میرفتیم خونه که جیمین گفت...
جیمین:بیا من میبرمت
ات:باشه
(ویو ات)رسیدم خونه و رفتم اتاق اون روانیو گشتم که از کمد لباساش پیدا کردم...
ات:گردنبند من تو لباسای تو چیکار میکنه ها؟
&:... م.. من
ات:تو چی ها توچی جواب بده(با داد)
&:من بر نداشتم
ات:عع پس کی برداشته نکنه خودم اوردم گذاشتم تو لباسای تو ها؟ بگو چرا برداشتی و گرنع بد برات تموم میشه
&:ـــ ـــ ـــ
ات:چرا جواب نمیدی ها واقن چرا تو اینجوری فکر کردی من نمیدونم ها حیف بابام که گیر تو روانی افتاده
&:ببین دختره بهت هیچی نمیگم روتو زیاد نکن
ات:مثلن چیکار میخای بکنی ها اونی که روشو زیاد کرده تویی طلبکار هم هستی روانی بدبخت یباردیگه تو این خونه از این کارا کنی خودم میندازمت بیرون حواستو جمع کن
(ویو ات)اینوگفتم رفتم اتاقمو درو قفل کردم هواهم بارونی بود یاد مامانم افتادم اشکم در اومد... خیلی خسته بودم گرفتم خابیدمو...
لایک کامنت یادتون نره🫂💕
۴.۸k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.