Kiss me
Kiss me
p 12
سوهو : چشم
فلش بک به فردا صبح :
ات ویو :
عایش بیدار شدم تا چشمامو باز کردم با کوک چشم تو چشم شدم لپام از خجالت قرمز شد. ( کی شروع کرد این مهمه )
کوک : سلام لبو خانم صب بخیر ( خنده )
ات : س.سلام
کوک : پاشو لباساتو بپوش بریم داداشت اینقدر زنگ زد گوشیت به حرف در اومد .
ات : واایییی بهش گفته بودم میام پیشت نرفتم میکشه منو .
کوک : پاشو
چند ساعت بعد :
کوک ویو :
ات وقتی در خونه رو باز کرد با قیافه عصبانی داداشش روبه رو شد .
د ت : به به ( جدی )
ات : عا سلام .... من با یونی و بکی بیرون بودیم
بکی : من که دیشب بیمارستان بودم چرا زر میزنی
یونی : منم پیش بکی بودم
د ت : نمیخواد انکار کنی فهمیدم
ات : واییی خاک تو سرم
د ت : با کوک بیرون بودی دیگه کاری نکردی که
کوک : داداش خنگم نعمته
د ت : برو بابا .... دیگع برین گمشین
ات : کجا گمشیم ؟؟؟
د ت : نمیدونم
کوک : ما میریم عمارت
د ت : باشه
فلش بک به عمارت :
کوک : ات من یه کاری پیش اومده میرم شرکت زود میام
ات : عا اوکی
کوک : خدافظ
ات : بابای
ات ویو :
ت خونه نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم صدای زنگ خونه اومد با خوشحالی رفتم سمت در فک کردم کوکه ولی پستچی بود.
= بفرمایید اینو یه اقایی براتون فرستادن
ات : اسمش
= ناشناسه
ات : م.مرسی
= روز خوش
ات : .....
ات ویو :
رفتم نشستم نامه رو نگا کردم هیچی ننوشته بودن باز کردم یه سری عکس بود با دیدن اون عکسا انگار خون تو رگام خشک شد......
شرط : ۱۷ تا کامنت
p 12
سوهو : چشم
فلش بک به فردا صبح :
ات ویو :
عایش بیدار شدم تا چشمامو باز کردم با کوک چشم تو چشم شدم لپام از خجالت قرمز شد. ( کی شروع کرد این مهمه )
کوک : سلام لبو خانم صب بخیر ( خنده )
ات : س.سلام
کوک : پاشو لباساتو بپوش بریم داداشت اینقدر زنگ زد گوشیت به حرف در اومد .
ات : واایییی بهش گفته بودم میام پیشت نرفتم میکشه منو .
کوک : پاشو
چند ساعت بعد :
کوک ویو :
ات وقتی در خونه رو باز کرد با قیافه عصبانی داداشش روبه رو شد .
د ت : به به ( جدی )
ات : عا سلام .... من با یونی و بکی بیرون بودیم
بکی : من که دیشب بیمارستان بودم چرا زر میزنی
یونی : منم پیش بکی بودم
د ت : نمیخواد انکار کنی فهمیدم
ات : واییی خاک تو سرم
د ت : با کوک بیرون بودی دیگه کاری نکردی که
کوک : داداش خنگم نعمته
د ت : برو بابا .... دیگع برین گمشین
ات : کجا گمشیم ؟؟؟
د ت : نمیدونم
کوک : ما میریم عمارت
د ت : باشه
فلش بک به عمارت :
کوک : ات من یه کاری پیش اومده میرم شرکت زود میام
ات : عا اوکی
کوک : خدافظ
ات : بابای
ات ویو :
ت خونه نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم صدای زنگ خونه اومد با خوشحالی رفتم سمت در فک کردم کوکه ولی پستچی بود.
= بفرمایید اینو یه اقایی براتون فرستادن
ات : اسمش
= ناشناسه
ات : م.مرسی
= روز خوش
ات : .....
ات ویو :
رفتم نشستم نامه رو نگا کردم هیچی ننوشته بودن باز کردم یه سری عکس بود با دیدن اون عکسا انگار خون تو رگام خشک شد......
شرط : ۱۷ تا کامنت
۲۳.۰k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.