Kiss me
Kiss me
p 10
ات : بریمممم
فلش بک به خونه :
کوک : ات مطمئنی حالت خوبه
ات : اره عالیم
کوک : خب میخوای بریم بیرون
ات : اره چرا که نه
ات ویو :
رفتم حموم اومدم موهامو خشک کردم لباس پوشیدم یه شلوار بگ ابی کمرنگ و یه کراپ جذب سفید با یه سوییشرت ابی پوشیدم ارتیش نکردم موهامم باز گذاشتم ...
کوک : تا الان بدون ارایش ندیده بودمت ... خیلی قشنگتری
ات : ( لبخند ملیحححح )
کوک ویو :
بردمش کنار ساحل رو شنا نشست رقتم کنارش دیدم به یه کلبه خیره شده
کوک : اونجا جاییه ؟؟
ات : ها .. اره جایه مهمیه قبل مرگ پدرم اینجا بودم اونجا اخرین باری بود که دیدمش ....
کوک : میخوای بریم داخلش
ات : اوم دوست دارم ولی کلیدشو ندارم .
کوک : واقعا ؟؟
ات : اره .... دلم واسه خانوادم که دور هم بودن تنگ شده یه داداش دارم که خیلی وقته ندیدمش پدرمم که فوت شده مامانم تا دیر وقت سر کاره و بقیه تو سئول نیستن ..
کوک : ولی من که پیشتم
ات : هوم اره تو جای همشونو پر میکنی
کوک : ات ... یه سوال
ات : بله
کوک : پسر خالت بکی ! گفت اون دوست نداره فقط منو دوست داره
ات : ( خندیدن بلند )
زر میزنه تو باور نکن اون یه هو..ل واقعیه
میدونی به چند نفر خیا...نت کرده؟؟؟
کوک : اوه
ات : تو که اونطوری نیستی
کوک : درسته من مافیام ولی نه
ات : هه اره
ات ویو : داشتیم حرف میزدیم که به گوشیم یه پیام اومد به شماره ناشناس
^^ سلام ... ممکنه منو نشناسی ولی تنها بیا به اون کلبه ی رو به روت درش بازه میبینمت .. ^^
کوک : کیه ؟ ( جدی )
ات : کوک ... میشه بغلت کنم
کوک : اره
ات : کوک ببین یه نفر بهم پیام داده میگه تنها بیا به اون کلبه هوامو داشته باش ( در گوشش گفت )
کوک : منم دوست دارم ( بلند )
ات : ( خنده ) عاا کوکی من میرم دستشویی الان میام ( اخه دستشوی تو دریا ؟)
کوک : باشه عزیزم
ات ویو :
با ترس در کلبه رو باز کردم دیدم دو نفر انگار ی مرد جوون بودن کلبه تاریک بود صورتشون معلوم نبود اومدن تو روشنایی اونا
.....
لایک کنیننننن 👤❤
p 10
ات : بریمممم
فلش بک به خونه :
کوک : ات مطمئنی حالت خوبه
ات : اره عالیم
کوک : خب میخوای بریم بیرون
ات : اره چرا که نه
ات ویو :
رفتم حموم اومدم موهامو خشک کردم لباس پوشیدم یه شلوار بگ ابی کمرنگ و یه کراپ جذب سفید با یه سوییشرت ابی پوشیدم ارتیش نکردم موهامم باز گذاشتم ...
کوک : تا الان بدون ارایش ندیده بودمت ... خیلی قشنگتری
ات : ( لبخند ملیحححح )
کوک ویو :
بردمش کنار ساحل رو شنا نشست رقتم کنارش دیدم به یه کلبه خیره شده
کوک : اونجا جاییه ؟؟
ات : ها .. اره جایه مهمیه قبل مرگ پدرم اینجا بودم اونجا اخرین باری بود که دیدمش ....
کوک : میخوای بریم داخلش
ات : اوم دوست دارم ولی کلیدشو ندارم .
کوک : واقعا ؟؟
ات : اره .... دلم واسه خانوادم که دور هم بودن تنگ شده یه داداش دارم که خیلی وقته ندیدمش پدرمم که فوت شده مامانم تا دیر وقت سر کاره و بقیه تو سئول نیستن ..
کوک : ولی من که پیشتم
ات : هوم اره تو جای همشونو پر میکنی
کوک : ات ... یه سوال
ات : بله
کوک : پسر خالت بکی ! گفت اون دوست نداره فقط منو دوست داره
ات : ( خندیدن بلند )
زر میزنه تو باور نکن اون یه هو..ل واقعیه
میدونی به چند نفر خیا...نت کرده؟؟؟
کوک : اوه
ات : تو که اونطوری نیستی
کوک : درسته من مافیام ولی نه
ات : هه اره
ات ویو : داشتیم حرف میزدیم که به گوشیم یه پیام اومد به شماره ناشناس
^^ سلام ... ممکنه منو نشناسی ولی تنها بیا به اون کلبه ی رو به روت درش بازه میبینمت .. ^^
کوک : کیه ؟ ( جدی )
ات : کوک ... میشه بغلت کنم
کوک : اره
ات : کوک ببین یه نفر بهم پیام داده میگه تنها بیا به اون کلبه هوامو داشته باش ( در گوشش گفت )
کوک : منم دوست دارم ( بلند )
ات : ( خنده ) عاا کوکی من میرم دستشویی الان میام ( اخه دستشوی تو دریا ؟)
کوک : باشه عزیزم
ات ویو :
با ترس در کلبه رو باز کردم دیدم دو نفر انگار ی مرد جوون بودن کلبه تاریک بود صورتشون معلوم نبود اومدن تو روشنایی اونا
.....
لایک کنیننننن 👤❤
۲۲.۹k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.