وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقته
درخواستی☆
رخواستی☆
جیمین :پس من رفتم
جونگکوک:خدافظ
"جیمین رفت"
جونگکوک:ات
ات:بله
(علامت ها: ات+ جونگکوک_)
_چیزه .... عه.. اها بریم برای ادامش
+دامه چی
_ادامه رقصمون دیگه(خنده)
+اها بریم (خنده)
(نیم ساعت بعد)
*
*
*
+هوف خسته شدم
_میگم که....
در باز شد و جین با جیهوپ وارد شدن
جین و جیهوپ:های بچه ها
_سلام هیونگ
+سلام
جیهوپ: خسته نباشید
_اوم ممنون
+ممنون هوبی ...عه جونگکوک چیزی میخواستی بگی
_اره
جونگکوک دست دخترک را گرفت و از انجا بیرون رفتند
+خوب بگو
_عه چطوری بگم من ... خوب من من دوست دارم ات
+چ..چی
[ویو جونگکوک]
از موقعی که ات اومده توی گروهمون و عضو گروهمون شد دوستش داشتم
یه دختر خوش رفتار مهربون گوگولی
دنس و صداش عالیه خوش هیکله (اووووو داداش من چرا قضیه رو ناموسی میکنی😂)
اصلا خیلی دوست داشتنیه تصمیم گرفتم که همین امروز علاقمو بهش بگم
>>>
_خب ات من خیلی دوستت دارم میشه...
+هی جونگوک بس کن
_ات لطفا
+جونگکوک بهم زمان بده تا یکم فکر کنم باشه
_باشه منتظ جوابت هستم
+باشه
دختر گفت و رفت پیش اعضا و کنار اونا نشست
که چند دقیقه بعد جونگکوک هم اومد و نزدیک ات نشست
دخترک که داشت از خجالت اب میشد هی خودش رو اینور اونور میکرد تا از پسرک فاصله بگیره ...
*
"صبح روز بعد*
*
♢ویو ات ♢
خب خب فکرامو کردم باید بهش چی بگم... بگم من نمیخوام ازدواج کنم یا بگم من دوست دارم سینگل باشم....
وای دارم دیونه میشم هوففف
اره حقیقت رو میگم... اره همینه بهش که میگم منم دوستت دارم و حاضرم تا اخر عمر باهات باشم
اره میگم همینو .
دخترک لباس پوشید اماده شد و رفت سر کارش
امروز تمرین داشتن پس باید یه لباس خوب میپوشید
اونا قرار بود کامبک جدید بیرون بدن و این خیلی از نظر ات خوب بود ....
*
*
*
مایلید به پارت ۳ ؟
نظرتون رو توی کامنتا بگید
رخواستی☆
جیمین :پس من رفتم
جونگکوک:خدافظ
"جیمین رفت"
جونگکوک:ات
ات:بله
(علامت ها: ات+ جونگکوک_)
_چیزه .... عه.. اها بریم برای ادامش
+دامه چی
_ادامه رقصمون دیگه(خنده)
+اها بریم (خنده)
(نیم ساعت بعد)
*
*
*
+هوف خسته شدم
_میگم که....
در باز شد و جین با جیهوپ وارد شدن
جین و جیهوپ:های بچه ها
_سلام هیونگ
+سلام
جیهوپ: خسته نباشید
_اوم ممنون
+ممنون هوبی ...عه جونگکوک چیزی میخواستی بگی
_اره
جونگکوک دست دخترک را گرفت و از انجا بیرون رفتند
+خوب بگو
_عه چطوری بگم من ... خوب من من دوست دارم ات
+چ..چی
[ویو جونگکوک]
از موقعی که ات اومده توی گروهمون و عضو گروهمون شد دوستش داشتم
یه دختر خوش رفتار مهربون گوگولی
دنس و صداش عالیه خوش هیکله (اووووو داداش من چرا قضیه رو ناموسی میکنی😂)
اصلا خیلی دوست داشتنیه تصمیم گرفتم که همین امروز علاقمو بهش بگم
>>>
_خب ات من خیلی دوستت دارم میشه...
+هی جونگوک بس کن
_ات لطفا
+جونگکوک بهم زمان بده تا یکم فکر کنم باشه
_باشه منتظ جوابت هستم
+باشه
دختر گفت و رفت پیش اعضا و کنار اونا نشست
که چند دقیقه بعد جونگکوک هم اومد و نزدیک ات نشست
دخترک که داشت از خجالت اب میشد هی خودش رو اینور اونور میکرد تا از پسرک فاصله بگیره ...
*
"صبح روز بعد*
*
♢ویو ات ♢
خب خب فکرامو کردم باید بهش چی بگم... بگم من نمیخوام ازدواج کنم یا بگم من دوست دارم سینگل باشم....
وای دارم دیونه میشم هوففف
اره حقیقت رو میگم... اره همینه بهش که میگم منم دوستت دارم و حاضرم تا اخر عمر باهات باشم
اره میگم همینو .
دخترک لباس پوشید اماده شد و رفت سر کارش
امروز تمرین داشتن پس باید یه لباس خوب میپوشید
اونا قرار بود کامبک جدید بیرون بدن و این خیلی از نظر ات خوب بود ....
*
*
*
مایلید به پارت ۳ ؟
نظرتون رو توی کامنتا بگید
- ۵۰۹
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط