توی شلوغی خیابون دستمو محکم تر گرفت

🍃 🌷 🍃
توی شلوغی خیابون دستمو محکم تر گرفت ،
سرشو اورد پایین نزدیک گوشم گفت : به اندازه ی همه ی آدمایی که الان اینجان دوست دارم ،
سرمو چرخوندم دور تا دورمون پُر از آدم بود ، لبخند زدم ، دستشو محکم تر گرفتم .
کل مسیر من یه لبخند روی صورتم بود و باهم حرف می زدیم ، نزدیک خونه ازش خداحافظی کردم.

آخرهای شب ، گوشیمو از زیر بالشت در آوردم رفتم توی صفحه ی چتمون صداش کردم ،
گفت : جانم ؟ ،
گفتم : بیشتر آدما شب ها میرن خونشون ،
اون خیابونه هم که ظهر توش بودیم الان حتما خلوته خلوته ، اگه یه روزی شب اومد سراغمون...
اگه 'دوست دارم ها ' داشتن میرفتن خونه هاشون ، دستمو محکم بگیر ، تا هروقت که شد ، یه کارتن خوابم همیشه حتی شب ها توی خیابون دلمون بمونه بسه ، فقط کافیه تا صبح بشه دست همو ول نکنیم...

#تو
#من
#دوستت_دارم
#شب
#تنهام_نذار
دیدگاه ها (۲)

🍃 🌹 🍃 من رویاهای زیادی در سر دارم!میخواهم نویسندهء بزرگی شوم...

🍃 🌹 🍃 دوستت دارم های آخر شبنه اینکه بی ارزش باشنداما من معتق...

🍃 🌷 🍃 شب چه حکایت قشنگیستآدم را وادار به فکر کردن به آنهایی ...

🍃 🌹 🍃 سرکلاس بودم که پیامش روی صفحه ی گوشی نقش بست!نیشم تا ب...

رمان

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۴

part3🦋خونه ی لویلا//لویلا«روی کاناپه ی کرمی رنگی که تو حال ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط