پارت

#پارت_44



_چی؟منظورت چیه؟
_زودباش باید ازینجا بری
و هدایتم کرد به سمت انتهای کوچه
_ولی من...
_فردا ساعت شیش بیا همین پارک
و به انتهای کوچه اشاره کرد و کاغذی از جیبش دراورد.سریع شمارش رو نوشت و داد دستم بعد با استرس گفت
_برو...هیچ وقت نیا این سمت...فردا میبینمت
یه قطره اشک از چشمام فرود اومد.بدجور دلم شکست.پدر من،من رو پس میزد؟
بغضم شکست و دوییدم تا دور شم.تا از خونمون از خونوادم دور بشم.فقط میدوییدم.بعد از چند دقیقه ایستادم و اروم قدم برداشتم.
(آهنگ فرضی:اشکام جاریه از مرتضی پاشایی)
(دوباره تو قلبم یه حسی اومده
نمیدونم چیه
شبیه عشقیه
که از روزای دور میمونه یادگار
که میگفتم نرو
منو تنها نزار
منو تنها نزار)
پدرم تو چشمام نگاه کرد و پسم زد...خونوادم بود.نزدیک سه سال نبودم اون...
(چهرت مثه قلبم شکسته تر شده
چشامون تر شده
هوا بدتر شده
دلم میخاد بگی
کجا بود یه عمر
روزای بی منت
چه جوری سر شده)
خواهر داشتم...مادر و پدر؟چه جور خونواده ایَن که با دیدن دخترشون اینطور رفتار میکنن..شاید من اشتباه کردم.شاید اونا واقعن...
تلفن عجیب رو روشن کردم و هرطوری که بود شماره کیان رو گرفتم.بلافاصله جواب داد.با صدای تخسی گفت
_الو چیشد..دلت تنگ شد به این زودی؟
بغض گلومو فشار میداد
_کیان
(اشکام حاریه بی اختیار دیگه تنهام نزار بمون با من یه بار)
_آیدا چی شده؟
نمیتونستم حرف بزنم .سیب بزرگ تو گلوم نمیزاشت
_کیان بابام...رام...
و شکست
(میخام تموم شه انتظار...روزا میگزره بی اعتبار دیگه تنهام نزار بمون با من یه بار)
_کجایی؟
دنبال اسم یه مغازه گشتم و با گریه بهش گفتم
_همون جا بمون اومدم...اروم باش... اومدم
با تموم عجز تو صدام
_بیا
(بارون شو رو قلبم ببار)
دیدگاه ها (۲۶)

آهنگ فرضی تو رمان✌ ☝ ☝ ☝

آیدا در رمان تکرار بی شباهت☝ ☝ ☝

آیدا در رمان تکرار بی شباهت☝ ☝ ☝ ☝

روژان در رمان تکرار بی شباهت☝ ☝ ☝

"سرنوشت "p,34...کانر : ( مست ) ... ا/تت ‌.... میدونستی شیفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط