فیک روانشناس روانی
فیک روانشناس روانی
پارت ۴
تهیونگ : شما جونگ کوک رو از کجا میشناسید ؟
ات : من دکترش هستم
تهیونگ : اونوقت چرا به من زنگ زدید ؟ از کجا شمارمو اوردید ؟
ات : اولن میخوام جونگ کوک رو فراری بدم دومن (میدونم اشتباه ولی بازم 😀💔) شمارتون رو خودش بهم داده اگه باور نمیکنی بهش زنگ بزنم
تهیونگ : باهوش اون گوشی نداره
ات : باهوش واسش گوشی گرفتم یواشکی دادم بهش
تهیونگ : الان میخوای چیکار کنی ؟
ات : هیچی هرچه زودتر بیا خونه جونگ کوک
تهیونگ : باشه دارم میام
۲ دقیقه بعد
دینگ دینگ دینگ دینگ (صدای در😁💔)
ویو ات
درو باز کردم تهیونگ اومد تو
تهیونگ : سلام
ات : سلام بیا معتل نکنیم زود بریم سر اصل مطلب
تهیونگ : باشه حالا چه نقشه ای داری ؟
ات : چندتا از تفنگ هایی که جونگ کوک گفت رو برداشتم ساعت ۳ شب میریم زندان دوربینی که طرف اتاق جونگ کوکه باتری داره و باید شارژ بشه ساعت ۳ تا ۴ اونو خاموش میکنن ولی لیزرای دوروبر هنوز کار میکنن و اگه بخوریم بهشون جزغاله میشیم برای اینکه جزغاله نشیم من صبح از کارمندا پرسیدم کابالای سیم لیزر کجاست اونا بهم گفتن و وقتی بریم اولین کار اینه سیم هارو قطع میکنیم
تهیونگ : خب سربازا یا کلید زندان
ات : جونگکوک گفته اونارو هم بکشیم کلیدم تو جیب سربازه راستیه کلیدو برمیداریم درو باز میکنیم و فراریش میدیم البته از داخل اتاقش
تهیونگ : یه سوال چطور وارد زندان میشیم ؟
ات : در ورود که بازه رفتنی تو اون چندتا سربازو هم میکشیم البته با صدا خفه کن(اونایی که نمیدونن صدا خفه کنه یه چیزیه که به تفنگ وصل میکنن که باعث میشه شلیک کردنی تفنگ صدا نده چرا میدونم چیه دیگه خودمم نمیدونم 🤗)اومدنی بیرون که سربازا مردن از اونا رد میشیم
تهیونگ : برای ردشدن از اونجا به نظرت دوربین نیست
ات : نگران نباش کابل دوربینم پیش کابل لیزراست اونجا رفتنی هردو رو با سیم چین میکنیم
تهیونگ : و وزنه هایی که به پاهای جونگکوک وسله چی یا زنجیری که به دستاش زدن
ات : جونگ کوک گفت وزنه هارو با دستش بر میداره
تهیونگ : اون وقت تا اخر عمرش میمونن ؟
ات : نه داخل ماشین کلید ساز هستش به محض اینکه سوارشیم کلیدساز دستو پاهای جونگ کوک رو باز میکنه
تهیونگ : خوشحالم که هستی
ات : من ؟
تهیونگ : نه پس من اره دیگه تو
ات : چرا؟
تهیونگ : چون اگه تو نبودی نقشه ای در کار نبود و تا فردا ارباب جعونی در کار نبود
ات : زود قضاوت نکن هنوزم ممکنه نتونیم نجاتش بدیم
تهیونگ : اره ولی خب این نقشه که ای تو گفتی از کله زندگی من برنامه ریزیش بهتره
شرط :
*لایک : ۲۰*
*کامنت : ۲۰*
ببخشید دیر کردم 🤗
قول میدم از این به بعد پریود شدنی مریض شدنی یا درس داشتنی واستون پارت بعدی رو بزارم 💖
پارت ۴
تهیونگ : شما جونگ کوک رو از کجا میشناسید ؟
ات : من دکترش هستم
تهیونگ : اونوقت چرا به من زنگ زدید ؟ از کجا شمارمو اوردید ؟
ات : اولن میخوام جونگ کوک رو فراری بدم دومن (میدونم اشتباه ولی بازم 😀💔) شمارتون رو خودش بهم داده اگه باور نمیکنی بهش زنگ بزنم
تهیونگ : باهوش اون گوشی نداره
ات : باهوش واسش گوشی گرفتم یواشکی دادم بهش
تهیونگ : الان میخوای چیکار کنی ؟
ات : هیچی هرچه زودتر بیا خونه جونگ کوک
تهیونگ : باشه دارم میام
۲ دقیقه بعد
دینگ دینگ دینگ دینگ (صدای در😁💔)
ویو ات
درو باز کردم تهیونگ اومد تو
تهیونگ : سلام
ات : سلام بیا معتل نکنیم زود بریم سر اصل مطلب
تهیونگ : باشه حالا چه نقشه ای داری ؟
ات : چندتا از تفنگ هایی که جونگ کوک گفت رو برداشتم ساعت ۳ شب میریم زندان دوربینی که طرف اتاق جونگ کوکه باتری داره و باید شارژ بشه ساعت ۳ تا ۴ اونو خاموش میکنن ولی لیزرای دوروبر هنوز کار میکنن و اگه بخوریم بهشون جزغاله میشیم برای اینکه جزغاله نشیم من صبح از کارمندا پرسیدم کابالای سیم لیزر کجاست اونا بهم گفتن و وقتی بریم اولین کار اینه سیم هارو قطع میکنیم
تهیونگ : خب سربازا یا کلید زندان
ات : جونگکوک گفته اونارو هم بکشیم کلیدم تو جیب سربازه راستیه کلیدو برمیداریم درو باز میکنیم و فراریش میدیم البته از داخل اتاقش
تهیونگ : یه سوال چطور وارد زندان میشیم ؟
ات : در ورود که بازه رفتنی تو اون چندتا سربازو هم میکشیم البته با صدا خفه کن(اونایی که نمیدونن صدا خفه کنه یه چیزیه که به تفنگ وصل میکنن که باعث میشه شلیک کردنی تفنگ صدا نده چرا میدونم چیه دیگه خودمم نمیدونم 🤗)اومدنی بیرون که سربازا مردن از اونا رد میشیم
تهیونگ : برای ردشدن از اونجا به نظرت دوربین نیست
ات : نگران نباش کابل دوربینم پیش کابل لیزراست اونجا رفتنی هردو رو با سیم چین میکنیم
تهیونگ : و وزنه هایی که به پاهای جونگکوک وسله چی یا زنجیری که به دستاش زدن
ات : جونگ کوک گفت وزنه هارو با دستش بر میداره
تهیونگ : اون وقت تا اخر عمرش میمونن ؟
ات : نه داخل ماشین کلید ساز هستش به محض اینکه سوارشیم کلیدساز دستو پاهای جونگ کوک رو باز میکنه
تهیونگ : خوشحالم که هستی
ات : من ؟
تهیونگ : نه پس من اره دیگه تو
ات : چرا؟
تهیونگ : چون اگه تو نبودی نقشه ای در کار نبود و تا فردا ارباب جعونی در کار نبود
ات : زود قضاوت نکن هنوزم ممکنه نتونیم نجاتش بدیم
تهیونگ : اره ولی خب این نقشه که ای تو گفتی از کله زندگی من برنامه ریزیش بهتره
شرط :
*لایک : ۲۰*
*کامنت : ۲۰*
ببخشید دیر کردم 🤗
قول میدم از این به بعد پریود شدنی مریض شدنی یا درس داشتنی واستون پارت بعدی رو بزارم 💖
۲.۵k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.