وقتی غزلی توی دلت لک زده باشد
وقتی غزلی توی دلت لک زده باشد
باید نفست توی تو برفک زده باشد
از خویش گریزانم و باید بگریزم
جایی که مرا مهر بلاشک زده باشد
انگار غریبی شده ام در تن این شهر
شهری که به هر قافله پاتک زده باشد
یک مزرعه ی سوخته باید شده باشی
تا دست کسی در تو مترسک زده باشد
باید نفست توی تو برفک زده باشد
از خویش گریزانم و باید بگریزم
جایی که مرا مهر بلاشک زده باشد
انگار غریبی شده ام در تن این شهر
شهری که به هر قافله پاتک زده باشد
یک مزرعه ی سوخته باید شده باشی
تا دست کسی در تو مترسک زده باشد
۴.۲k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.