همه جای ایران سرای من است ۵
همهجای ایران سرای من است
ویژگی یلدا در جایجای ایران - بخش سوم و پایانی
بسیاری از آیینهای #یلدا همچون گرد هم آمدن خانوادهها، خوراکیهای این شب، چکامهخوانی و داستانگویی بزرگان، فال گرفتن، حافظ و شاهنامهخوانی، پیشکش بردن برای نواَروسان(عروسان) و بسیاری دیگر، در میان همهی تیرهها و استانهای ایران یکسان است. در این یادداشتها کوشیدیم برخی از آیینهای ویژهی هر تیره و استان را تا جایی که میتوانیم، بشناسیم. اگر از شهر و روستایی نام برده نشده، برای دشواری در گردآوری دادههای گواهمند است.
🌹 شب یلدا در مازندران "چلهشو" خوانده میشود. به شب نخست چهل شب نیز "گتچله" میگویند. در این شب، زنان خانه از بامداد خانه را برای مهمانی آماده میکنند. شب چله در کنار خشکبار، برخی میوههای بومی مانند "کِنِس" برای دور کردن سرمای زمستان خورده میشود. "پشتزیک" از شیرینیهای خوشمزه و دارای کنجد و شکر است. در این شب دختران دمبخت با پوشاندن چهرهی خود از هفت خانه چیزی میگیرند اگر کسی آنان را نشناخت، به آرزوی خود میرسند. پیران باور دارند که در این شب زمین دَمِش(نفس) میکشد و از این پس، روزها به اندازهی یک جو بلند و شبها کوتاه میشود. آنان به باور اینکه بخشش در این شب مایهی فراوانی میشود، به کسی که ناشناخته به در خانهشان میآید، چهرهی خود را سیاه کرده یا پوشانده است و او را "آل" مینامند، خوراک و ابزار میدهند تا به دست نیازمندان برسد.
❤️ در اردبیل، مردم به چله بزرگ سوگند میدادند که زمستان را سخت نگیرد و گندم برشته(قورقا) و آجیل میخوردند. در اسپادانا(اصفهان) نیز دو شب را به نام یلدا جشن میگرفتند. یک شب چلهزری(مادینه) و یک شب نیز عموچله(نر) نام داشت. کرمانیها باور داشتند که در یلدا "قارون" با پوشش هیزمشکن و با پشتهای از هیزم به خانه نیازمندان میرود و به آنان هیزم میدهد و هیزمها به زر(طلا)، دگردیسی مییابند. برای همین مردم به امید رسیدن "قارون" چله مینشستند.
🌹 در روستاهای الموت، مردم کنار مزار درگذشتگان میرفتند و کَندیل(شمع) میافروختند. در تبریز "عاشیق"ها میخواندند و مردم پوست میوهی شب یلدا را در آب روان میریختند تا مایهی فراوانی شود. مردم شاهرود نیز بر این باور بودند که اگر کسی در شب یلدا هندوانه نخورد، شپش به جانش میافتد. در اراک، یلدا در سه شب با نامهای چله بزرگ، چله میانی و چلهی کوچک برگزار میشد
ویژگی یلدا در جایجای ایران - بخش سوم و پایانی
بسیاری از آیینهای #یلدا همچون گرد هم آمدن خانوادهها، خوراکیهای این شب، چکامهخوانی و داستانگویی بزرگان، فال گرفتن، حافظ و شاهنامهخوانی، پیشکش بردن برای نواَروسان(عروسان) و بسیاری دیگر، در میان همهی تیرهها و استانهای ایران یکسان است. در این یادداشتها کوشیدیم برخی از آیینهای ویژهی هر تیره و استان را تا جایی که میتوانیم، بشناسیم. اگر از شهر و روستایی نام برده نشده، برای دشواری در گردآوری دادههای گواهمند است.
🌹 شب یلدا در مازندران "چلهشو" خوانده میشود. به شب نخست چهل شب نیز "گتچله" میگویند. در این شب، زنان خانه از بامداد خانه را برای مهمانی آماده میکنند. شب چله در کنار خشکبار، برخی میوههای بومی مانند "کِنِس" برای دور کردن سرمای زمستان خورده میشود. "پشتزیک" از شیرینیهای خوشمزه و دارای کنجد و شکر است. در این شب دختران دمبخت با پوشاندن چهرهی خود از هفت خانه چیزی میگیرند اگر کسی آنان را نشناخت، به آرزوی خود میرسند. پیران باور دارند که در این شب زمین دَمِش(نفس) میکشد و از این پس، روزها به اندازهی یک جو بلند و شبها کوتاه میشود. آنان به باور اینکه بخشش در این شب مایهی فراوانی میشود، به کسی که ناشناخته به در خانهشان میآید، چهرهی خود را سیاه کرده یا پوشانده است و او را "آل" مینامند، خوراک و ابزار میدهند تا به دست نیازمندان برسد.
❤️ در اردبیل، مردم به چله بزرگ سوگند میدادند که زمستان را سخت نگیرد و گندم برشته(قورقا) و آجیل میخوردند. در اسپادانا(اصفهان) نیز دو شب را به نام یلدا جشن میگرفتند. یک شب چلهزری(مادینه) و یک شب نیز عموچله(نر) نام داشت. کرمانیها باور داشتند که در یلدا "قارون" با پوشش هیزمشکن و با پشتهای از هیزم به خانه نیازمندان میرود و به آنان هیزم میدهد و هیزمها به زر(طلا)، دگردیسی مییابند. برای همین مردم به امید رسیدن "قارون" چله مینشستند.
🌹 در روستاهای الموت، مردم کنار مزار درگذشتگان میرفتند و کَندیل(شمع) میافروختند. در تبریز "عاشیق"ها میخواندند و مردم پوست میوهی شب یلدا را در آب روان میریختند تا مایهی فراوانی شود. مردم شاهرود نیز بر این باور بودند که اگر کسی در شب یلدا هندوانه نخورد، شپش به جانش میافتد. در اراک، یلدا در سه شب با نامهای چله بزرگ، چله میانی و چلهی کوچک برگزار میشد
۲.۴k
۳۰ آذر ۱۴۰۰