بریم پارت
بریم پارت۲
میدوریا اخم کرد
باکوگو در حالی که سعی میکنه به میدوریا نگاه نکنه اخم میکنه
.
.
.
.
صحنه شب:
(بچم باکوگو شبا دکو رو بغل میکنه و میخوابه:)
باکوگو سر جاش دراز کشیده و با اخم به دیوار زل زده
_چرا اون نفله نمیاد
یه بار دیگه به جای خالیش نگاه میندازه
و بعد
_هویییییی نفلههههههههه
بیا بگیر بخواب
_نه
_چرا اون موقع
_چون من ظاهرا
خیلی سبزم
باکوگو بلند میشه و با عصبانیت داد میزنه
_میای یا خودم بیارمت
_من سبزم نمیام
کلافه دستی لای موهاش میکشه از تخت پیاده میشه و سمت اتاق میدوریا میره
بدون در زدن در اتاقو با لگد باز میکنه
میدوریا ترسیده از رو تخت بلند میشه
باکوگو با اخم جلو میاد
دکو عصبی
_جل و نیا
باکوگو یهو دست میندازه و بلندش میکنه
میدوریا با داد
_بهت گفتم ولممممم کننننننن
اگه از سبز بودنم بدت میاد چرا بهم گفتی دوسم دارییییی
باکوگو با حالتی خنصی رو تخت دراز میکشه و میدوریا رو محکم بغل میکنه
_هنوزم میگم دوست دارم
چون کلهی سبز تو همه ی دلخوشیمه
حالا خفه شو و بخواب
میدوریا آروم به باکوگو نگاه میکنه
قرمز شده محکم بغلش میکنه و میخوابه
پایان
میدوریا اخم کرد
باکوگو در حالی که سعی میکنه به میدوریا نگاه نکنه اخم میکنه
.
.
.
.
صحنه شب:
(بچم باکوگو شبا دکو رو بغل میکنه و میخوابه:)
باکوگو سر جاش دراز کشیده و با اخم به دیوار زل زده
_چرا اون نفله نمیاد
یه بار دیگه به جای خالیش نگاه میندازه
و بعد
_هویییییی نفلههههههههه
بیا بگیر بخواب
_نه
_چرا اون موقع
_چون من ظاهرا
خیلی سبزم
باکوگو بلند میشه و با عصبانیت داد میزنه
_میای یا خودم بیارمت
_من سبزم نمیام
کلافه دستی لای موهاش میکشه از تخت پیاده میشه و سمت اتاق میدوریا میره
بدون در زدن در اتاقو با لگد باز میکنه
میدوریا ترسیده از رو تخت بلند میشه
باکوگو با اخم جلو میاد
دکو عصبی
_جل و نیا
باکوگو یهو دست میندازه و بلندش میکنه
میدوریا با داد
_بهت گفتم ولممممم کننننننن
اگه از سبز بودنم بدت میاد چرا بهم گفتی دوسم دارییییی
باکوگو با حالتی خنصی رو تخت دراز میکشه و میدوریا رو محکم بغل میکنه
_هنوزم میگم دوست دارم
چون کلهی سبز تو همه ی دلخوشیمه
حالا خفه شو و بخواب
میدوریا آروم به باکوگو نگاه میکنه
قرمز شده محکم بغلش میکنه و میخوابه
پایان
- ۵.۲k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط