شعر زیبای پرسشی از آب
پرسشی از آب
آيا كجا روی تو چنین با شتاب آب؟
خود را زنی به صخره و در پیچ و تاب آب
سرگشته می روی و ندانی کجا روی
راهی که می روی نبود جز سراب آب
کردی چرا سکوت و سرافکنده ای به زیر
مگذار دخت فاطمه(س) را بی جواب آب
شرمنده ای ز بس که تو از تشنگان عشق
خواهی شوی به قعر زمین در حجاب آب
دادی تو کام دشمن و باشی خجل از آن
در پیشگاه حضرت ختمی مآب، آب
می سوخت از عطش جگر سبط مصطفی(ع)
گشتی به کربلا ز خجالت تو آب آب
فریاد العطش تو شنیدی زخیمه ها
کردی چرا مضایقه خانه خراب، آب
ای کاش می شدی به سوی خیمه گاه شاه
کردی چرا تو راه دگر انتخاب، آب
شش ماهه، بال و پر زند از سوز تشنگی
بر روی دست نور دل بو تراب، آب
در مهد ناز غنچه ی نشکفته از عطش
جان می دهد به پیش دو چشم رباب، آب
سقا شد از شریعه برون با لبان خشک
تا دید عکس زاده زهرا(س) در آب، آب
بودی روان و موج زنان، تشنه لب حسین (ع)
ای کاش می شدی ز خجالت مذاب، آب
آتش زد آن زمان به جهان تا رقیه(س) گفت
از تشنگی عمو جگرم شد کباب، آب
با این همه جفا که نمودی چه میکنی
روز جزا به پای حساب و کتاب، آب
خراطیا، بس است مکن بیش از این سؤال
محکوم کیفر است و ندارد جواب، آب
شعر از مرحوم حاج محمد خراطی
منبع : کتاب به رنگ انار (گزیده شعر ساوه) .نشر کردگاری. ص 86 و 87
به مناسبت هفتمین روز درگذشت «حاج محمد خراطی ساوجی» پیرغلام حضرت امام حسین (ع) و شاعر آیینی
ش ف : 263
https://t.me/srazsaveh
https://instagram.com/srazsaveh
https://srazsaveh.persianblog.ir
تگ ها : #گنجینه_علوی #ادبیات #شعر #شعر_آیینی #رود_فرات #رود_علقمه #شعر_پرسشی_از_آب #کربلا #عاشورا #فریاد_العطش #کتاب_به_رنگ_انار #محمد_خراطی #حاج_محمد_خراطی_ساوجی #شاعر_آیینی #پیر_غلام_حضرت_امام_حسین_ع
آيا كجا روی تو چنین با شتاب آب؟
خود را زنی به صخره و در پیچ و تاب آب
سرگشته می روی و ندانی کجا روی
راهی که می روی نبود جز سراب آب
کردی چرا سکوت و سرافکنده ای به زیر
مگذار دخت فاطمه(س) را بی جواب آب
شرمنده ای ز بس که تو از تشنگان عشق
خواهی شوی به قعر زمین در حجاب آب
دادی تو کام دشمن و باشی خجل از آن
در پیشگاه حضرت ختمی مآب، آب
می سوخت از عطش جگر سبط مصطفی(ع)
گشتی به کربلا ز خجالت تو آب آب
فریاد العطش تو شنیدی زخیمه ها
کردی چرا مضایقه خانه خراب، آب
ای کاش می شدی به سوی خیمه گاه شاه
کردی چرا تو راه دگر انتخاب، آب
شش ماهه، بال و پر زند از سوز تشنگی
بر روی دست نور دل بو تراب، آب
در مهد ناز غنچه ی نشکفته از عطش
جان می دهد به پیش دو چشم رباب، آب
سقا شد از شریعه برون با لبان خشک
تا دید عکس زاده زهرا(س) در آب، آب
بودی روان و موج زنان، تشنه لب حسین (ع)
ای کاش می شدی ز خجالت مذاب، آب
آتش زد آن زمان به جهان تا رقیه(س) گفت
از تشنگی عمو جگرم شد کباب، آب
با این همه جفا که نمودی چه میکنی
روز جزا به پای حساب و کتاب، آب
خراطیا، بس است مکن بیش از این سؤال
محکوم کیفر است و ندارد جواب، آب
شعر از مرحوم حاج محمد خراطی
منبع : کتاب به رنگ انار (گزیده شعر ساوه) .نشر کردگاری. ص 86 و 87
به مناسبت هفتمین روز درگذشت «حاج محمد خراطی ساوجی» پیرغلام حضرت امام حسین (ع) و شاعر آیینی
ش ف : 263
https://t.me/srazsaveh
https://instagram.com/srazsaveh
https://srazsaveh.persianblog.ir
تگ ها : #گنجینه_علوی #ادبیات #شعر #شعر_آیینی #رود_فرات #رود_علقمه #شعر_پرسشی_از_آب #کربلا #عاشورا #فریاد_العطش #کتاب_به_رنگ_انار #محمد_خراطی #حاج_محمد_خراطی_ساوجی #شاعر_آیینی #پیر_غلام_حضرت_امام_حسین_ع
۴.۹k
۱۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.