p8.
p8.
بسمت خونه رفتم توفکر بودم داشتم گریه میکردم که کوک اومد تو
کوک:چیشده چرا داری گریه میکنی
جینهو:هیچی فقط خاک رفته تو چشم
کوک:عه این چه خاکیه صداش تا بیرون میاد
قضیه رو براش تعریف کردم
کوک:بیا برمی حال با پسرا مشورت کنیم با گریه که چیزی حل نمیشه
رفتیم قضیه ور برا اوناهم تعریف کردم
شوگا:یعنی هیچ راهی نیست
کوک:نه دیگه
جین:چرا تو نمیری
جیهوپ:راست میگه
کوک:من هیونگ
جین:اره
تهیونگ:راست میگه تو بعدش مادرش بهتر میشناسیش
نامجون:و اگه ماهم بریم چون ما خوب نمیشناسیمش ممکنه سوتی بدیم پس بهترین فرد تویی
نمیدونم چرا یدفعه بعد اون همه گریه خندم گرفت(عاشق شدیی خواهرم😐)
کوک ویو بعدد حرف هیونگ ها نمیدونم مثل جینهوکه خیلی ضایع بود قیافش که داره اب میشه از خجالت منم همینطوری شدم
جینهو:پس من برم به مادرم زنگ بزنم
جینهو:الو سلام مامان خوبی
مامان:سلام اره خوبم تو خوبی چیزی شده
جینهو:عم اره خوبم نه فقط زنگ زدم بپرسم چند بیایم
مامان:ساعت ۷
جینهو:اوکیه
جینهو+مامان:خداخافظ
کوک:چیشد
جینهو:هیچی فقط ۷باید بریم اونجا
کوک:اوکی
جینهو:پاشو بریم خرید
همه:دیونه ایی معلموم تو اینطوری بری قبول نمیکنه عموم/عموش
کوک:باشه بابا
رفتیم بعد خرید بلخره تموم شد بعد ۲ساعت من رفتم یه اب میوه بگیرم اون ور خیابون که یعدفه چشمم سیاهیی رفت
کوک ویو
حواسم به جینهو بود که یدفعه ماشین زد ماشینه در رفت بردمش بیمارستان جینهو کما رفت منم هروز بهش سر میزدم همچی به همین روال پیش رفت تا که
کوک:آخ
پسرا باهم:خوبی
کوک:آره
تهیونگ ویو
بردمش یه گوشه بشینه یه اب معدنی بهش دادم تا بخوره
تهیونگ:نگو که هنوز بهش فکر میکنی
کوک:نه بابا من آنا رو دارم شمارو دارم
تهیونگ:اومیدوارم همینطور که میگی باشه
جینهو ویو
بعد سیاهیی تو بیمارستان بیدار شدم
مامان:دخترم خوبی😭
جینهو:مامان کوک کو کوک
مامان:میرم دکترو بگم بیاد😒
هانا: مامان ولی
دکتر:یه یه سرم بزنه وعضیتش چکشه خوب میشه میتونه مرخص شه
هانا:اقای دکتر شما میدونید کوک کجاس
دکتر اقای جئون جونگ کوک😳 (اگه اشتباه شد ببخشید)
:اره
دکتر تلویزیون روشن کرد رفت
اخبار:اقای جئون جونگ کوک بزودی ازدواج خواهد کرد
رفتیم خونه
جینهو:مامان من میرم تو اتاق
گوشیمو چک کردم دیدم از همه از طرف کوک بلاک شدم داشتم میگشتم که
بسمت خونه رفتم توفکر بودم داشتم گریه میکردم که کوک اومد تو
کوک:چیشده چرا داری گریه میکنی
جینهو:هیچی فقط خاک رفته تو چشم
کوک:عه این چه خاکیه صداش تا بیرون میاد
قضیه رو براش تعریف کردم
کوک:بیا برمی حال با پسرا مشورت کنیم با گریه که چیزی حل نمیشه
رفتیم قضیه ور برا اوناهم تعریف کردم
شوگا:یعنی هیچ راهی نیست
کوک:نه دیگه
جین:چرا تو نمیری
جیهوپ:راست میگه
کوک:من هیونگ
جین:اره
تهیونگ:راست میگه تو بعدش مادرش بهتر میشناسیش
نامجون:و اگه ماهم بریم چون ما خوب نمیشناسیمش ممکنه سوتی بدیم پس بهترین فرد تویی
نمیدونم چرا یدفعه بعد اون همه گریه خندم گرفت(عاشق شدیی خواهرم😐)
کوک ویو بعدد حرف هیونگ ها نمیدونم مثل جینهوکه خیلی ضایع بود قیافش که داره اب میشه از خجالت منم همینطوری شدم
جینهو:پس من برم به مادرم زنگ بزنم
جینهو:الو سلام مامان خوبی
مامان:سلام اره خوبم تو خوبی چیزی شده
جینهو:عم اره خوبم نه فقط زنگ زدم بپرسم چند بیایم
مامان:ساعت ۷
جینهو:اوکیه
جینهو+مامان:خداخافظ
کوک:چیشد
جینهو:هیچی فقط ۷باید بریم اونجا
کوک:اوکی
جینهو:پاشو بریم خرید
همه:دیونه ایی معلموم تو اینطوری بری قبول نمیکنه عموم/عموش
کوک:باشه بابا
رفتیم بعد خرید بلخره تموم شد بعد ۲ساعت من رفتم یه اب میوه بگیرم اون ور خیابون که یعدفه چشمم سیاهیی رفت
کوک ویو
حواسم به جینهو بود که یدفعه ماشین زد ماشینه در رفت بردمش بیمارستان جینهو کما رفت منم هروز بهش سر میزدم همچی به همین روال پیش رفت تا که
کوک:آخ
پسرا باهم:خوبی
کوک:آره
تهیونگ ویو
بردمش یه گوشه بشینه یه اب معدنی بهش دادم تا بخوره
تهیونگ:نگو که هنوز بهش فکر میکنی
کوک:نه بابا من آنا رو دارم شمارو دارم
تهیونگ:اومیدوارم همینطور که میگی باشه
جینهو ویو
بعد سیاهیی تو بیمارستان بیدار شدم
مامان:دخترم خوبی😭
جینهو:مامان کوک کو کوک
مامان:میرم دکترو بگم بیاد😒
هانا: مامان ولی
دکتر:یه یه سرم بزنه وعضیتش چکشه خوب میشه میتونه مرخص شه
هانا:اقای دکتر شما میدونید کوک کجاس
دکتر اقای جئون جونگ کوک😳 (اگه اشتباه شد ببخشید)
:اره
دکتر تلویزیون روشن کرد رفت
اخبار:اقای جئون جونگ کوک بزودی ازدواج خواهد کرد
رفتیم خونه
جینهو:مامان من میرم تو اتاق
گوشیمو چک کردم دیدم از همه از طرف کوک بلاک شدم داشتم میگشتم که
۳.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.