p۱۰.
p۱۰.
شوگا:سلام جینهو خودتی اینجا چیکار میکنی
جینهو:سلام آره خودمم اومدم دیدن شما کی وقت استراحت میشه
شوگا:یه نیم ساعت دیگه
رفتم تا غذارو بخورم نیم ساعت شد رفتم به همشون سلام کردم بجز کوک که هیچ توجهی بهم نکرد
جینهو:عم کوک کارت داشتم
کوک:چیه(سرد)
جینهو:عم قبل تصادف یه چیزیی میخواستی بگی
کوک:هیچی نمیخواستم بگم(سرد)
جینهو:ولی
کوک:ولی نداره میخواستم بهت اعتراف کنم که فهمیدم من دوست دختر یا زن هرزه نمیخوام(داد عصبانیت)
جینهو:ولی
کوک:ولی نداره حالا از اینجا گمشو بیرون دیگه هم پیدات نشه من خودم دوست دختر دارم
دیگه نتونستم بغضمو تحمل کنم دیگه اون کوک کوک قبلی نبود
جینهو:سوجین من دیگه میرم میبینمت
سوجین:ولی باشه
نمیخواستم برم خونه چون کلی باید توضیح میدادم رفتم پارک ارزو میکردم بعد تصادف میمردم
تهیونگ:داره دروغ میگه
جینهو:یا پی دی نیم اعظم
جینهو:کی چی اینجا چیکار میکنی
تهیونگ:کوک اون هروز میومد دیدنت بعضی وقتا از تمرین ها جا میموند تازه سر تمرینم به تو فکر میکردتاحدیی که به خودش اسیب میزد چون حواسش نبود ولی یه روز رفت دفتر مدیر اومد بیرون چیزیی نگفت به ما رفتارش عوض شد تازه با یه دختره بود واقعا نمیدونم واقعا چیشد ماهم نگرانشیم
کوک ویو
واقعا نمیخواستم اینطوریی رفتار کنم ولی خوب مجبور بودم خودمم هیچ حسی به آنا نداشتم(باعرض پوزش از آنا اسما) و خودم جینهو رو دوست داشتم ولی خوب مجبور به دروغ شدم دیگه
شوگا:سلام جینهو خودتی اینجا چیکار میکنی
جینهو:سلام آره خودمم اومدم دیدن شما کی وقت استراحت میشه
شوگا:یه نیم ساعت دیگه
رفتم تا غذارو بخورم نیم ساعت شد رفتم به همشون سلام کردم بجز کوک که هیچ توجهی بهم نکرد
جینهو:عم کوک کارت داشتم
کوک:چیه(سرد)
جینهو:عم قبل تصادف یه چیزیی میخواستی بگی
کوک:هیچی نمیخواستم بگم(سرد)
جینهو:ولی
کوک:ولی نداره میخواستم بهت اعتراف کنم که فهمیدم من دوست دختر یا زن هرزه نمیخوام(داد عصبانیت)
جینهو:ولی
کوک:ولی نداره حالا از اینجا گمشو بیرون دیگه هم پیدات نشه من خودم دوست دختر دارم
دیگه نتونستم بغضمو تحمل کنم دیگه اون کوک کوک قبلی نبود
جینهو:سوجین من دیگه میرم میبینمت
سوجین:ولی باشه
نمیخواستم برم خونه چون کلی باید توضیح میدادم رفتم پارک ارزو میکردم بعد تصادف میمردم
تهیونگ:داره دروغ میگه
جینهو:یا پی دی نیم اعظم
جینهو:کی چی اینجا چیکار میکنی
تهیونگ:کوک اون هروز میومد دیدنت بعضی وقتا از تمرین ها جا میموند تازه سر تمرینم به تو فکر میکردتاحدیی که به خودش اسیب میزد چون حواسش نبود ولی یه روز رفت دفتر مدیر اومد بیرون چیزیی نگفت به ما رفتارش عوض شد تازه با یه دختره بود واقعا نمیدونم واقعا چیشد ماهم نگرانشیم
کوک ویو
واقعا نمیخواستم اینطوریی رفتار کنم ولی خوب مجبور بودم خودمم هیچ حسی به آنا نداشتم(باعرض پوزش از آنا اسما) و خودم جینهو رو دوست داشتم ولی خوب مجبور به دروغ شدم دیگه
۳.۶k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.