مست خون ( پارت ۱۸ )

«ویو کوک»
نمیتونستم بخیالش شم، یواشکی دنبالش کردم، دیدم یه خوناشام وحشی بهش حمله کرده سریع جدا شون کردم
کوک: گمشو اونور *داد*
خوناشام: اون شکار منه پسش بده
کوک: قبل از اینکه ببینیش مال من بوده پس گمشو برو
خوناشام: نه
جوری حمله میکنم سمتش پرتش میکنم اونور که بدبخت نمیتونه پاشه
کوک: سری بعد بیای سمتش میکشمت * جدی ترسناک*
بغلش میکنم و با سرعت فراوانی میبرمش خونه، میذارمش رو تخت
کوک: الان من با تو چیکار کنم ؟
از استرس دور اتاق راه میرم یه چیز به مغزم برسه
هرکاری از دستم برمیومد کردم تا بهوش بیاد که بلاخره موفق میشم اروم چشاشو باز میکنه
کوک: خوبی؟ *نگران*
سوهی: اهوم*سرفه*
کوک: خب آزادی خوش گذشت؟
ازینکه نگرانشم ولی لجبازی میکنه عصبیم
سوهی: *بغض*ببخشید
کوک: چرا نمیفهمی؟ بخاطر خودت میگم ، اینقد لجبازی نکن، اگه دنبالت نمیومدم الان.... *بلند*
بقیشو نمیتونم بگه
بغضش میشکنه گریه میکنه بغلش میکنم، یه لحظه بی حرکت میمونه انگار تعجب کرده
کوک: گریه نکن دیگه....
با شصتم اشکشو پاک میکنم
سوهی: منون نجاتم دادی... چرا اون خون اشامه اون شکلی بود
کوک: چون اون.....مث منو ته عقل نداره .... ینی.... کنترلش دست خودش نیس وحشیه
سوهی: اها
کوک: ولش کن.....الان خوبی؟ جاییت درد نمیکنه؟ چیزیت نشده؟ *نگران*
سوهی: اهوم خوبم فقط گردنم میسوزه از گاز های تو دردش بیشتره
کوک: بعد من میگم بهترم از بقیه تو بگو نه
جدا میشم پماد میارم براش
سوهی: چرا یدفه اینقد نگران شدی
کوک: *سکوت*
انتظار دارین به یه انسان بگم آه عاشقتم؟ نوچ نخیر در اشتباهید
اول یکم گردنشو نوازش میکنه مور مورش میشه پوزخند میزنم ولی سریع خودمو جم و جور میکنم و پماد میزنم به گردنش
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
دیدگاه ها (۰)

مست خون ( پارت ۱۹ )

مست خون ( پارت ۲۰ )

مست خون ( پارت ۱۷ )

مست خون ( پارت ۱۶ )

مست خون ( پارت ۲۴ )

مست خون ( پارت ۲۵ ) {پارت آخر}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط