my mafia

پارت: ۴۲

○باشه خیلی کم
+خوبه خب باید چیکار کنم؟
○بری بگی منم دوسِت دارم عجیبه ولی اگه با یه ترفند خفن یه جشن اعتراف کنی که خیلی رمانتیک باشه
+اوکی گرفتم
○آفرین
+مرسی
○خب پس جشن....؟
+فامیلای کوک تَهِ تَهِ جشنو پارتی‌ان باهاشون هماهنگم
○آفرین از آموزشگاهم با موفقیت فارغ‌التحصیل شدی!
+مرسی
○ولی لامصب خونت خیلی خوبه
○میخوای بریم اونجا هم داخلشو میبینی شاه دومادو
○خدایی؟ دمت گرم
+اگه خوردی پاشو
○خوردم خوردم
(رسیدن دم در دروازه عمارت)
○راه نمیدن؟
+ماشین ناآشناس(شیشه رو داد پایین) دوست منه راه بدین(شیشه رو داد بالا)
بادیگارد: ببخشید خانم بفرمایید
○اووووووو چه حرف گوش کن واقعنی خانم خونه شدیا(رفت داخل حیاط)
+به عمارت جئون خوش اومدی.
○مرسی خانم جئون(خنده)
+مرگ(خنده) بریم تو
(رفتن داخل و کوک رو دیدن که رو مبل نشسته و تو گوشیه)
-برگش......س.....سلام(تعجب)
○اِوا سلام حال شما احوال شما خوب هستین؟ ذکر خیرتون رو خیلی از ا.ت شنیدم شوهرشین؟ تازه ازدواج کردین؟ خوشبخت بشین ایشالا به حق پنج تن
-ن...نه م...من شوهرش نیستم
○نیستین؟ آخه ا.ت گفته بود شما شوهرشین که
-تو...تو گفتی؟
+م...من نگفتم....چرا چرت میگی؟
○خودت گفتی فدات شم حالا ما مزاحم شما نمیشیم بریم بالا دیگه فدات شم
+ب...بریم(تعجب)