ات :داشتم میرفتم بخوابم که دیدم جیمین از پشت بغلم کرد .
ات :داشتم میرفتم بخوابم که دیدم جیمین از پشت بغلم کرد .
ات :چچیکک ا اارر میکنی
جیمین :هیچی ولی اینو بدون یه روزی مال من میشی😈
جیمین :نگران نباش چرا لکنت گرفتی .
ات:اخه چرا منو وست زمین و اسمون بغل کردی یهو):
جیمین :برو بخواب کاریت ندارم .
ات :جسد دست دخترت رو داری 🫠میخوام ببینم زیبا بود یا نه 🙂.
جیمین: اره دارمش گزاشتمش تا بپوسه 🥴
ات:چقدر خشن و بی رحمی اخه .😔
جیمین: بیا ببینش
ات:ترس ناکه ۰🙄
جیمین :اره خیلی متمعنی میخای بیای 😂
ات:مرگ میام فکر کردی من میترسم😎
جیمین :بش
از زبان ادمین :داشتن توی سلول ها نگاه میکردن که یه دفعه یه نفر لباس ات گرفت و درخواست کمک میکرد
...:خانوم لطفا کمکم کنید خداهش میکنم 😫
ات:جیمین چرا اینکارو باهاش میکنی ولش کن همین الان .
جیمین :به تو ربطی نداره . هی ولش کن 😆
ات:چیداری میکشیش جیمین
جیمین : یا ول میکنی خانوم رو یا توی جهنم میبینمت .
😃
ات :چچیکک ا اارر میکنی
جیمین :هیچی ولی اینو بدون یه روزی مال من میشی😈
جیمین :نگران نباش چرا لکنت گرفتی .
ات:اخه چرا منو وست زمین و اسمون بغل کردی یهو):
جیمین :برو بخواب کاریت ندارم .
ات :جسد دست دخترت رو داری 🫠میخوام ببینم زیبا بود یا نه 🙂.
جیمین: اره دارمش گزاشتمش تا بپوسه 🥴
ات:چقدر خشن و بی رحمی اخه .😔
جیمین: بیا ببینش
ات:ترس ناکه ۰🙄
جیمین :اره خیلی متمعنی میخای بیای 😂
ات:مرگ میام فکر کردی من میترسم😎
جیمین :بش
از زبان ادمین :داشتن توی سلول ها نگاه میکردن که یه دفعه یه نفر لباس ات گرفت و درخواست کمک میکرد
...:خانوم لطفا کمکم کنید خداهش میکنم 😫
ات:جیمین چرا اینکارو باهاش میکنی ولش کن همین الان .
جیمین :به تو ربطی نداره . هی ولش کن 😆
ات:چیداری میکشیش جیمین
جیمین : یا ول میکنی خانوم رو یا توی جهنم میبینمت .
😃
۴.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.