☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
تک پارتی تهیونگ
☆دیگه نه☆
⅓
♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎
بالاخره او را دید...او را دید بعد از آخرین دیدارشان...او را دید بعد از آن شب نحس که عشقش را با دختری به ظاهر زیبا اما در باطن کَریه بود تماشا کرد...آن موقع و بعد از آن شب کذایی دلیلی برای دیدار مجدد موجود بود...اما حالا چی؟بخاطر چی به ملاقات دخترک آمده بود؟وقتی میدانست دیگر جایی در قلبش ندارد...
-ا/ت من...
نزدیک شد تا دست دختر را بگیرد که از او دور شد
-یک...به من نزدیک نشو
دو...من تو رو نمیشناسم...چرا من و با اسم کوچیک صدا میزنی؟
-من...من معذرت میخوام...نمیدونستم اون انقدر بَده خواهش میکنم تنها فرشته ی زندگیم...برگرد
او خوب بلد بود چگونه احساسات دخترک را به بازی بگیرد...اما دخترک مدتها بود این ضعف را از ریشه درآورده بود
-هه...اون موقع که داشتی تو پارتی باهاش میرقصیدی...فکر اینجاهاشم میکردی من دیگه برنمیگردم دیگه اجازه نمیدم با من بازی کنی...کیم تهیونگ
-ا/ت...اون فقط یه دوستی ساده بود...خود تو چندتا از این دوستی ها داشتی؟معلومه زیاد اونم فقط در حد دوست بود...تو جای مخصوصی تو قلبم داری...پس لطفا بیا و به زندگیم نور دوباره ببخش
پسر فکر میکرد کسی چیزی نفهمیده...حتی از بابت دخترک مطمئن بود...غافل از اینکه درستترین اطلاعات را او داشت دخترک حتی میدانست دقیقا به چه دلیلی عشق سابقش به دیدارش آمده...او میدانست که این ملاقات دوباره را مدیون آن دختر است که نمیتوانست بچه دار شود..
❤️🧡💛💚💙💜❤️🧡💛💚💙💜❤️🧡
بقیهش جا نشد بعدی میزارم
تک پارتی تهیونگ
☆دیگه نه☆
⅓
♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎♥︎
بالاخره او را دید...او را دید بعد از آخرین دیدارشان...او را دید بعد از آن شب نحس که عشقش را با دختری به ظاهر زیبا اما در باطن کَریه بود تماشا کرد...آن موقع و بعد از آن شب کذایی دلیلی برای دیدار مجدد موجود بود...اما حالا چی؟بخاطر چی به ملاقات دخترک آمده بود؟وقتی میدانست دیگر جایی در قلبش ندارد...
-ا/ت من...
نزدیک شد تا دست دختر را بگیرد که از او دور شد
-یک...به من نزدیک نشو
دو...من تو رو نمیشناسم...چرا من و با اسم کوچیک صدا میزنی؟
-من...من معذرت میخوام...نمیدونستم اون انقدر بَده خواهش میکنم تنها فرشته ی زندگیم...برگرد
او خوب بلد بود چگونه احساسات دخترک را به بازی بگیرد...اما دخترک مدتها بود این ضعف را از ریشه درآورده بود
-هه...اون موقع که داشتی تو پارتی باهاش میرقصیدی...فکر اینجاهاشم میکردی من دیگه برنمیگردم دیگه اجازه نمیدم با من بازی کنی...کیم تهیونگ
-ا/ت...اون فقط یه دوستی ساده بود...خود تو چندتا از این دوستی ها داشتی؟معلومه زیاد اونم فقط در حد دوست بود...تو جای مخصوصی تو قلبم داری...پس لطفا بیا و به زندگیم نور دوباره ببخش
پسر فکر میکرد کسی چیزی نفهمیده...حتی از بابت دخترک مطمئن بود...غافل از اینکه درستترین اطلاعات را او داشت دخترک حتی میدانست دقیقا به چه دلیلی عشق سابقش به دیدارش آمده...او میدانست که این ملاقات دوباره را مدیون آن دختر است که نمیتوانست بچه دار شود..
❤️🧡💛💚💙💜❤️🧡💛💚💙💜❤️🧡
بقیهش جا نشد بعدی میزارم
۷.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.