"هفته اول:
"هفته اول:
- اون هر شب از بیرون خونه به پنجره اتاقم نگاه میکرد و منو میترسوند.من نمیدونستم باید چیکار کنم شاید اگه بهش اهمیت نمیدادم میذاشت میرفت !
"هفته دوم:
- من اشتباه فکر میکردم اون لعنتی حاضر نیست بره ؛ جدیدا کاراش بدتر شده.
" هفته سوم:
- اون یه پیام روی پنجرم نوشته : زمانت داره تموم میشه
من باید به یکی اینو میگفتم
" هفته چهارم:
- من داشتم این داستان رو روی لبتاپم مینوشتم امروز هفته چهارمه ولی اون دیگه نیومده من خیلی خوشحالم که یه دلقک مریض بیرون خونمون منتظر من نیست. امشب میتونم راحت بخوابم !
- یهو یکی در زد و بی اجازه داخل شد. وقتی قیافش رو دیدم از ترس جیغ بلندی کشیدم که باعث شد کل همسایه ها بیدار شن ولی اونا دیر میرسیدن.
اون بهم گفت امشب میتونم راحت بخوابم و با چاقو بهم حمله کرد . . .
- هنوز وقتی بهش فکر میکنم تمام بدنم میلرزه ، پلیس اون رو به قتل 54 نفر دستگیر کرد !
* اینکه یه دلقک شب ها به خونه مردم میرفت و بهشون از دوربین مخفی و پنجره نگاه میکرد واقعی و اینکه چندین نفر هم کشته اون هم واقعی ! ولی اینو خودم ساختم دیگه ازش واقعی نیست قسمت داستان به جز تیکه اخر:)
- اون هر شب از بیرون خونه به پنجره اتاقم نگاه میکرد و منو میترسوند.من نمیدونستم باید چیکار کنم شاید اگه بهش اهمیت نمیدادم میذاشت میرفت !
"هفته دوم:
- من اشتباه فکر میکردم اون لعنتی حاضر نیست بره ؛ جدیدا کاراش بدتر شده.
" هفته سوم:
- اون یه پیام روی پنجرم نوشته : زمانت داره تموم میشه
من باید به یکی اینو میگفتم
" هفته چهارم:
- من داشتم این داستان رو روی لبتاپم مینوشتم امروز هفته چهارمه ولی اون دیگه نیومده من خیلی خوشحالم که یه دلقک مریض بیرون خونمون منتظر من نیست. امشب میتونم راحت بخوابم !
- یهو یکی در زد و بی اجازه داخل شد. وقتی قیافش رو دیدم از ترس جیغ بلندی کشیدم که باعث شد کل همسایه ها بیدار شن ولی اونا دیر میرسیدن.
اون بهم گفت امشب میتونم راحت بخوابم و با چاقو بهم حمله کرد . . .
- هنوز وقتی بهش فکر میکنم تمام بدنم میلرزه ، پلیس اون رو به قتل 54 نفر دستگیر کرد !
* اینکه یه دلقک شب ها به خونه مردم میرفت و بهشون از دوربین مخفی و پنجره نگاه میکرد واقعی و اینکه چندین نفر هم کشته اون هم واقعی ! ولی اینو خودم ساختم دیگه ازش واقعی نیست قسمت داستان به جز تیکه اخر:)
۴.۳k
۰۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.