عاشقکهبشی

#عاشق_که_بشی....۵۸
چاعان:همینکه داشتم لیا رو دلداری میدادم.ی زن از در بیمارستان اومد داخل و گفت
....:توانا حالش خوبه
چاعان یاعیز:شما؟
لیا:.........ع......ع......🥹
و لیا رو محکممم بغل کرد
لیا:ایشون خواهر بابام عمه پینار هستند و اینکه امریکا زندگی میکنند
چاعان:خوشبختم
یاعیز:خوشبختم
پینار:لیا دخترم میشه باهات حرف بزنم
لیا:البته☺️
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
چاعان:یعنی میخواد چی بش بگه
یاعیز:وقتی اومد میفهیم
دیدگاه ها (۰)

#عاشق_که_بشی....۵۹لیا با چهره ای پریشون اومدچاعان:چیشدپینار:...

اخیشش🥺

#عاشق_که_بشی....۵۷......لیا:خانم پرستار صب کنن...:بفرمایدلیا...

#عاشق_که_بشی....۵۶Pیاعیز:از چیزی که دیدم تعجب کردم.توانا داش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط