عاشقکهبشی

#عاشق_که_بشی....۵۹
لیا با چهره ای پریشون اومد
چاعان:چیشد
پینار:ع چیزه من میخوام توانا و لیا رو ببرم امریکا
چاعان و یاعیز:چییییی
پینار:خوب کسی اینجا مراقبشون نیست
چاعان:خب ما هستیم دیگه
پینار:گفتم که.....لیا من دارم میرم هتل از دکترم پرسیدم گفت تواتا بهوش میاد همینکه له هوش اومد سریع خودتنو حاضر کنید
لیا:باش
چاعان:لیا چرا گفتی باشه
لیا:پس چکار میکردم
چاعان:خب میگفتی نمیام
لیا:نمیشه باید برم😔
دیدگاه ها (۰)

اخیشش🥺

#عاشق_که_بشی....۶۰چاعان:عهه😐لیا:رفتم بیرون هموا بخورمیاعیز:ی...

#عاشق_که_بشی....۵۸چاعان:همینکه داشتم لیا رو دلداری میدادم.ی ...

#عاشق_که_بشی....۵۷......لیا:خانم پرستار صب کنن...:بفرمایدلیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط