گاه تنهایی صورتش را به پس پنجره میچسبانید

گاه تنهایی، صورتش را به پس پنجره می‌چسبانید.
شوق می‌آمد، دست در گردن حس می‌انداخت.
فکر، بازی می‌کرد.

#سهراب_سپهری

#خاص
دیدگاه ها (۴)

پاییز واسه شما عاشقاس🚫ما فقط نارنگی هاشو میخوریم!🚫🚫کپی ممنوع...

کوتاه‌ترین عاشقانه‌های یک زنهمین یک سوال است: «برایت چای بری...

🍁برگ پاییزم زچشم باغبان افتاده‌ام... ...

می دوزم به چرخ خیاطی مادرنگاه گلدوزی شده ام را.... کوک می خو...

هع، بهم می گفت عاشقمه خودش رفت و ترکم کرد همه چیزم انداخت گر...

رمان فیک پارت 8که یهو صدای داد شلیک امددیدم امیر مشتش زد به ...

اما آراس اینجا حس کرد آسلی بش نیاز داره اومد پیشش دلداریش دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط