Ourlifeagain

#Our_life_again
#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁶

☆صبح☆
با سر درد از خواب بیدار شدم......
تبم کمتر شده بود و احساس سالم بودن میکردم.....
+دیشب......
همه چی از جلوی چشمام رد شد.....
اون.....
بهم......؟؟
اعترا.......
با صدای در رشته افکارم بریده شد.....
-یونجی؟ بیداری؟ میتونم بیام تو؟
این اینجا چیکار میکنه؟
+آ...آره.....بیدارم بیا داخل
در رو آروم باز کرد.....
-صبح بخیر..‌....
کنارم نشست و دستش رو روی سرم گذاشت.....
-خوبه‌......تب‌ت نسبت به دیشب کمتر شده....
+ممنونم.....بخاطر دیشب.....
-خواهش میکنم.....صبحونه بخور و حاظر شو بریم بیمارستان
+بیخیال یه سرماخوردگیه سادست....
-حرف نباشه بدو ببینم
دوست نداشتم مقاومت کنم.....
☆بیمارستان☆
دکتر: سرماخوردگی نیست.....
-چی؟ ولی تمام علائم رو داره.....
دکتر: فقط خیلی زیاد از حنجره و همینطور بدنش کار کشیده....بخاطر همین یه واکنش نسبت به سختگیری به خودشه....ولی سرماخوردگی یا بیماری واگیر دار نیست....احتمالا با چند روز استراحت حالتون خوب میشه...
-یعنی باید چند روز داخل تخت باشه؟
دکتر: استراحت همیشه به این معنا نیست.....شغل هر دوی شما ایجاب میکنه از بدنتون کار زیادی بکشید....میتونید پیاده روی و تفریحات اینجوری رو انجام بدید.....نیازی به ممنوعيت استفاده از مواد غذایی نیست.....میتونید همه چی بخورید...
+ممنونم....
-ممنون
دکتر: خواهش میکنم
دیدگاه ها (۰)

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁷رفتیم بیرون.....-بریم...+کجا؟-بریم بی...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁸+ممنونم برای همه چی....-مشکلی نیست......

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁵توی جام چرخیدم.....یکی داشت صدام میکر...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁵توی جام چرخیدم.....یکی داشت صدام میکر...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁹-نمیخوام تحت فشار قرارت بدم‌.....نیاز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط