خیانت کیوت پارت اخر
ویو به فردا صبح:
ویو ات: پا شدم دیدم به یک صندلی بسته شدم دستام هم بسته بود خیلی هم محکم هی داد میزدم کمک کمک ولی فایده ای نداشت که یک نفر اومد تو
ته: صبح بخیر بیدار شدی
ات: تو کی هستی
ته: حتی شوهرتم نمیشناسی
ات: تهیونگ
ته: پس میخوتستی کی باشه عمم
ات: چرا منو اوردی اینجا هااا(داد)
ته: چون میخوام برگردی
ات:.............
ته: خیلی خیلی معزرت میخوام کارم اشتباه بود منو ببخش
ات: مکه من نگفته بودم که هیچ وقت بهم خیانت نکن اما کردی اونم با کی بعترین دوستم یا بهتره بگم بدترین دشمنم یوری
ته: بب هق خشید هق (گریه ی فراوان😭😭)
ات: گریه نکن ترو خودا
ته: هر چی تو بگی . منو بخشبدی
ات: به یه شرطی
ته: چی
ات: اول دستو پاهامو باز کن دستم درد گرفت
(طنابو باز کرد)
ات: منو باید ببیری شهر بازی
ته: همین
ات: اوهوم
ته: هر چی تو بگی
ات: دوستت دارم
ته: منم همینطور
(همو بوسیدن)
خلاصه رفتن شهر بازی و کلی یازی هیجانی کردن بعد از دو سه سال یه پسر بامزه به دنیا اوردن اسمش هم یون گذاشتن یعنی کیم یون
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
پــــــــــایـــــــــــان
ویو ات: پا شدم دیدم به یک صندلی بسته شدم دستام هم بسته بود خیلی هم محکم هی داد میزدم کمک کمک ولی فایده ای نداشت که یک نفر اومد تو
ته: صبح بخیر بیدار شدی
ات: تو کی هستی
ته: حتی شوهرتم نمیشناسی
ات: تهیونگ
ته: پس میخوتستی کی باشه عمم
ات: چرا منو اوردی اینجا هااا(داد)
ته: چون میخوام برگردی
ات:.............
ته: خیلی خیلی معزرت میخوام کارم اشتباه بود منو ببخش
ات: مکه من نگفته بودم که هیچ وقت بهم خیانت نکن اما کردی اونم با کی بعترین دوستم یا بهتره بگم بدترین دشمنم یوری
ته: بب هق خشید هق (گریه ی فراوان😭😭)
ات: گریه نکن ترو خودا
ته: هر چی تو بگی . منو بخشبدی
ات: به یه شرطی
ته: چی
ات: اول دستو پاهامو باز کن دستم درد گرفت
(طنابو باز کرد)
ات: منو باید ببیری شهر بازی
ته: همین
ات: اوهوم
ته: هر چی تو بگی
ات: دوستت دارم
ته: منم همینطور
(همو بوسیدن)
خلاصه رفتن شهر بازی و کلی یازی هیجانی کردن بعد از دو سه سال یه پسر بامزه به دنیا اوردن اسمش هم یون گذاشتن یعنی کیم یون
و به خوبی و خوشی زندگی کردن
پــــــــــایـــــــــــان
- ۲.۹k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط