نام فیک عشق مخفی

نام فیک: عشق مخفی
Part: 54


ویو جیمین*
بعد از چند دقیقه نفسش جا اومد.نگام کرد*
جی. خب اسمشو چی میزاری*اروم
ات. فکر کنم یون هو قشنگ باشه*به بچه نگا کرد
جی. یون هو..یون هو...قشنگه*لبخند
ات. خوبه*لبخند
جی. من برم کارای مرخص کردنت رو انجام بدم لباسات رو عوض کن
ات. باشه
از اتاق رفتم بیرون... ده دقیقه گذشت و برگشتم توی اتاق. ات اماده شده بود بچه رو بغلم گرفتمو رفتیم توی ماشین*
جی. میخوام مهمونی بگیرم به مناسبت یون هو نظرت چیه؟
ات. اوکی. کیا رو میخوای دعوت کنی؟
جی. مثل اون سری نمیزارم خیلی شلوغ بشه به مادرمون هم زنگ میزنم میگم بیاد حواسش به تو باشه
ات. باشه
رسیدیم خونه. ماشین رو پارک کردمو پیاده شدیم بچه بغل ات بود رفتیم داخل که اجوما اومد سمتون با نگرانی. تا دید بچه بغل ات هست نگرانیش برطرف شد*
ا. خیلی نگرانت شدم دختر
ات. ببخشید
ا. عیبی نداره
ات بچه رو داد به اجوما*
ا. خب اسم این پسر خوشگلمون چیه؟
جی. یون هو.. ات انتخاب کرده
ا. اسم خیلی قشنگیه
جی. اتاقش رو اماده کردی؟
ا. بله
جی. فردا قراره ی مهمونی بزرگ به مناسبت یون هو بگیرم خونه رو اماده کنید
ا. چشم
جی. من برم شرکت* رو به ات*
ات رو بوس کردمو رفتم از خونه بیرون


لایک: ۴۱
کامنت: ۴۵

☆ممنون میشم حمایتم کنید☆