43
43
تهیونگ: صدای خاله بود
ا/ت: اره چیکار کنیم؟
تهیونگ: نمیدونم
ا/ت: چشماتو باز کن فقط نگاه صورتم کن
تهیونگ: خب
ا/ت: من الان میرم بیرون سرشون گرم میکنم برو تو اتاقت
تهیونگ: باشه
ا/ت: چشماتو ببند
تهیونگ: باشه نگاه نمیکنم برو
م: ا/ت داری دوش میگیری
ا/ت: اره مامان الان میام
م: تهیونگ کجاست دارید مثل بچگی باهم دوش میگیرید
ا/ت: مامامامامامامامامامان
م: شوخی کردم تهیونگ کجاست؟
ا/ت: نمیدونم
م: کفشاشو دیدم خودشو نه
ا/ت: مامان اومدم
رفتم از حموم بیرون لباس پوشیدم بعد تهیونگ اومد
ا/ت: وایی خیلی ترسیده بودم
تهیونگ: خب بیا بریم دیگه
ا/ت: بریم مامان تهیونگ پیدا کردم
تهیونگ: سلام خاله
م: سلام عزیزم یه سورپرایز دارم برات
تهیونگ: چیشده
م: برو پیش عموت میبینی
تهیونگ: باشه ا/ت بیا بریم
رفتیم
تهیونگ: مامان بابا
ا/ت: سلام
م.ت: سلام خوشگل خانم خوبی
ا/ت: ممنون
ب.ت: سلام
ا/ت: سلام عمو جان
فهمیدم که پدرو مادر تهیونگ بودن
م: بیاید بشنید
تهیونگ: شما گفتید هفته دیگه میاید
م.ت: گفتیم سورپرایزت کنیم
تهیونگ: 😊
م.ت: صبر کن ببینم شما دوتا باهم داشتید دوش میگرفتید
ا/ت: چی؟
م.ت: موهای تهیونگ داره برق میزنه یعنی خیسه کمی از لباسش هم خیسه
تهیونگ: من تو اتاقم بودم ا/ت به شوخی اومد اب ریخت
ا/ت: اره اره
م.ت: چیشده حالا ما داریم شوخی میکنیم چرا استرس دارید
تهیونگ: استرس نداریم وایی داره دیرم میشه باید برم
ا/ت: کجا؟
تهیونگ: بیمارستان
ا/ت: باشه مراقب خودت باش
#فیک
#سناریو
تهیونگ: صدای خاله بود
ا/ت: اره چیکار کنیم؟
تهیونگ: نمیدونم
ا/ت: چشماتو باز کن فقط نگاه صورتم کن
تهیونگ: خب
ا/ت: من الان میرم بیرون سرشون گرم میکنم برو تو اتاقت
تهیونگ: باشه
ا/ت: چشماتو ببند
تهیونگ: باشه نگاه نمیکنم برو
م: ا/ت داری دوش میگیری
ا/ت: اره مامان الان میام
م: تهیونگ کجاست دارید مثل بچگی باهم دوش میگیرید
ا/ت: مامامامامامامامامامان
م: شوخی کردم تهیونگ کجاست؟
ا/ت: نمیدونم
م: کفشاشو دیدم خودشو نه
ا/ت: مامان اومدم
رفتم از حموم بیرون لباس پوشیدم بعد تهیونگ اومد
ا/ت: وایی خیلی ترسیده بودم
تهیونگ: خب بیا بریم دیگه
ا/ت: بریم مامان تهیونگ پیدا کردم
تهیونگ: سلام خاله
م: سلام عزیزم یه سورپرایز دارم برات
تهیونگ: چیشده
م: برو پیش عموت میبینی
تهیونگ: باشه ا/ت بیا بریم
رفتیم
تهیونگ: مامان بابا
ا/ت: سلام
م.ت: سلام خوشگل خانم خوبی
ا/ت: ممنون
ب.ت: سلام
ا/ت: سلام عمو جان
فهمیدم که پدرو مادر تهیونگ بودن
م: بیاید بشنید
تهیونگ: شما گفتید هفته دیگه میاید
م.ت: گفتیم سورپرایزت کنیم
تهیونگ: 😊
م.ت: صبر کن ببینم شما دوتا باهم داشتید دوش میگرفتید
ا/ت: چی؟
م.ت: موهای تهیونگ داره برق میزنه یعنی خیسه کمی از لباسش هم خیسه
تهیونگ: من تو اتاقم بودم ا/ت به شوخی اومد اب ریخت
ا/ت: اره اره
م.ت: چیشده حالا ما داریم شوخی میکنیم چرا استرس دارید
تهیونگ: استرس نداریم وایی داره دیرم میشه باید برم
ا/ت: کجا؟
تهیونگ: بیمارستان
ا/ت: باشه مراقب خودت باش
#فیک
#سناریو
۱۴.۵k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.