۱۵ پارتی از ای ان

#پارت_پنجم
#جونگین

همون روز عصر، وقتی ات داشتی توی بالکن چای می‌خوردی و هنوز کمی اخم‌هات سر جاش بود، صدای زنگ در اومد. ای‌ان با تعجب رفت درو باز کرد. پشت در سه‌تا از بچه‌ها بودن: چان، هان و فلیکس.

چان (با لحن شوخ): «خب، قربانی بعدی کیه؟ شنیدیم ای‌ان امروز یه جلسه مهمو پیچونده. اومدیم ببینیم این معجزه کار کی بوده.»
ای‌ان اخماش رفت تو هم: «هی… جدی میگم، الان وقتش نیست.»

ولی فلیکس با اون لبخند شیرینش خودش رو انداخت تو خونه.
فلیکس: «سلام ات! خوبی؟ وااای، چقدر خونه‌تون قشنگه وقتی بوی قهوه میاد.»

ات لبخند کوچیکی زدی، ولی با نگاهت سعی کردی ای‌ان رو حرص بدی.
ات: «خوبم. البته تا وقتی ای‌ان یادش بیاد منم وجود دارم.»

ای‌ان دستشو گذاشت روی پیشونیش. هان یواشکی زد به شونه‌ش.
هان (زمزمه): «برادر، فکر کنم کار خراب شده. این یکی با بهونه جمع نمی‌شه.»

چان جدی شد، رفت سمتت و آروم گفت:
چان: «ات… من می‌دونم کارش سخته. می‌دونم گاهی زیادی طول می‌کشه. ولی باور کن همیشه دلش پیش توئه.»

ات با لحن تیز جواب دادی: «دلش پیش منه؟ یا فقط آینده‌ای که خودش می‌خواد بسازه؟»

ای‌ان لب‌هاشو روی هم فشار داد. فلیکس سریع اومد وسط.
فلیکس: «می‌دونی، من اگه جای ای‌ان بودم و یکی مثل تو رو توی خونه داشتم، عمراً می‌ذاشتم حتی یه دقیقه دلخور بشه. شاید باید بیشتر بلد باشه نشون بده.»

ات یه‌جوری نگاهش کردی که یعنی «بالاخره یکی درست می‌فهمه».

ای‌ان: «کافیه. این موضوع بین من و اتئه. شماها لازم نیست دخالت کنید.»
هان زیر لب خندید: «اوفف، حالا آتیش جنگ روشن شد.»

چان دستی به شونه ای‌ان زد: «نه برادر، این دخالت نیست. این نجات دادن توئه. اگه همینجوری ادامه بدی، ات می‌ذاره میره. اون موقع دیگه خودت می‌مونی و تمرینات کمپانی.»

ات لیوانت رو گذاشتی روی میز و بلند شدی. مستقیم به سمت اتاق رفتی، ولی قبلش برگشتی و با صدای خونسرد گفتی:
ات: «چان راست میگه. یه روزی می‌بینی من خسته شدم و دیگه منتظر نمی‌مونم.»

و درو پشت سرت بستی.

ای‌ان دست‌هاشو توی موهاش فرو کرد.
ای‌ان: «آخ… چرا همیشه همه‌چی رو خراب می‌کنم؟»
چان و فلیکس و هان به هم نگاه کردن. چان نفس کشید و گفت:
چان: «خب، وقتشه بزرگ شی و یاد بگیری چطوری عشق رو نگه داری. فردا باید یه کاری کنی که ات نتونه حتی یک ثانیه قهر بمونه.»

ای‌ان سرشو بالا آورد. توی نگاهش یه‌جور مصمم بودن بود؛ مثل وقتی برای تمرین تصمیم جدی می‌گرفت.
ای‌ان: «باشه. فردا کاری می‌کنم که بفهمه براش هر کاری می‌کنم.»
*پایان*
دیدگاه ها (۰)

۱۵ پارتی از ای ان

۱۵ پارتی از ای آن

۱۵ پارتی از ای آن

سناریو درخواستی

از نفرت تا عشق

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

زیبایی عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط