عشق

عشق
یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد
یعنی ترا تاریخ درکار نباشد

یعنی تو
با صدای من سخن گویی
با چشمان من ببینی
و جهان را
با انگشتان من کشف کنی.

نزار قبانی
دیدگاه ها (۱)

فصلی ست بین فصل پاییز و زمستانمن نام آن را می گذارم:فصلِ گری...

برف نگران‌ام نمی‌کندحصار یخ رنج‌ام نمی‌دهدزیرا پایداری می‌کن...

چیزی که در دوست داشتنتبیش تر عذابم می دهداین است که گر چه می...

بهاراز نامه‌های عاشقانه‌ی من و تو شکل می گیرد«دوستت دارم»و پ...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

جهان نه میدان رقابت است و نه عرصه‌ی سلطه؛ جهان آینه‌ای است ک...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط