تو ملک بودی و فردوس دلم جایت بود

تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بود
سیبِ مغرورِ دلم خاکِ کفِ پایت بود

قلبِ من برده‌یِ فرعونِ دوچشمانت شد
نبضِ من شرطیِ آهنگِ قدم‌هایت بود

روزگاری‌که مرا عشقِ خودت می‌خواندی
باورِ بندگی‌ام آیه‌یِ لب‌هایت بود

آمدی زلزله در کشورِ جانم افتاد
عاملِ زلزله در رانشِ موهایت بود

اینک اما پس از آن عاشقیِ بی‌حاصل
خاطرم هست که با من همه دعوایت بود!

رفتی و دربه‌دری سهمِ شب و روزم شد
آخر ای جان! دل من بنده‌ و شیدایت بود

هرگز از لوحِ وجودم نرود یادت، چون
حلقه‌یِ وصلِ به بالا، قدِ رعنایت بود
دیدگاه ها (۳)

باد از مـویت رضاخـانی لچک برداشـــتهپشت ِ ابرت ماه ِ مشـروطه...

همیشه گریه های زیر باران ماجرا داردکه یک سر در پشیمانی، سری ...

منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندممنم و سینه ی بیمار، ولی میخندمم...

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریمیارای گفتن گله‌ها نیست، بگذری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط