منم و تلخی دلدار ولی میخندم

منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم

منم و حسرتِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار...ولی میخندم

منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم

«نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست»
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم...

منم آن شاعرِ دلخون که فقط وقفِ تو شد
و ندید از تو جز آزار...ولی میخندم

هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم

کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم

شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار... ولی میخندم

این جنون نیست که با دست تو ای هستیِ من!
پا نهادم به سرِ دار ولی میخندم .....

#عليرضا_رنجبر
دیدگاه ها (۲)

تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بودسیبِ مغرورِ دلم خاکِ کفِ ...

باد از مـویت رضاخـانی لچک برداشـــتهپشت ِ ابرت ماه ِ مشـروطه...

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریمیارای گفتن گله‌ها نیست، بگذری...

حرفی بزن تا کو به کو دورت بگردمپر گیرم و بی پرس و جو دورت بگ...

part⁴زنگ ورزش تموم شد تو فکر بودم که بکی اومد بکی. هی انیا ب...

..love or lust.. Part28

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط