دلم تنگ است و یادِ یار دارد
دلم تنگ است و یادِ یار دارد
از این بازیچه ها بسیار دارد
گهی بر سازِ او رقصانِ هر در
گهی بر شعله اش انکار دارد
الهی کو سبب تا جان ستانی؟
بجانم شُعله ها انبار دارد
شب و روزم شده فریادِ دلبر
تبم بر جان و تن اقرار دارد
عذابم گشته رخسار پریشش
به زخم کهنه نیش مار دارد
از این بازیچه ها بسیار دارد
گهی بر سازِ او رقصانِ هر در
گهی بر شعله اش انکار دارد
الهی کو سبب تا جان ستانی؟
بجانم شُعله ها انبار دارد
شب و روزم شده فریادِ دلبر
تبم بر جان و تن اقرار دارد
عذابم گشته رخسار پریشش
به زخم کهنه نیش مار دارد
۸.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.